قصه عشقی کهن از ایران باستان تا بلندای آسمان(قسمت اول)
نام من روزبه بن خشبوذان بود. دهقانزاده ای بودم از نسل بزرگان سرزمین پارس. روزبه یعنی روز بخیر. قوم من
Read Moreگروه تحقیق و مطالعه "پدر مهربان"
نام من روزبه بن خشبوذان بود. دهقانزاده ای بودم از نسل بزرگان سرزمین پارس. روزبه یعنی روز بخیر. قوم من
Read Moreپسر: بفرمایید مادر! این لقمه را بگیرید. مادر: اما من دیگر سیر شده ام. پسر: فقط یک لقمه ی دیگر مادر جان. مادر: باشد اما
Read Moreمدتی گذشت، شبی حکیمه خاتون به دیدن من و امام حسن عسکری علیه السلام آمد. هنگام رفتن امام علیه السّلام از او خواست تا
Read Moreپدر من یوشع (Joshua) پسر قیصر روم، و مادرم یکی از نوادگان جناب شمعون(Simon) جانشین حضرت مسیح علیه السلام بود. وقتی که من 13 ساله بودم، پدربزرگم قیصر می خواست
Read More