پنج‌شنبه, می 16, 2024
کتب و مقالات متفرقه

دین و آینده دین (1)

گوشه هایی برگرفته از سخنرانی یک دانشمند ایرانی تحت عنوان “دین و آینده دین” را در اینجا عرضه می داریم. ایشان دروس خارج فقه و اصول را در قم آموخته اند. دکترای الهیات کاتولیک و دکترای فلسفه مسیحی از دانشگاه  ال اس یو L.S.U اتریش را دارند و مسلط بر زبان عبری، عربی، لاتین، انگلیسی و آلمانی و مدرس دانشگاه واتیکان در اتریش هستند.

  احیای الهیات مسیحی

از نظر تقسیمات الهیاتی، موضوع آیندة دین و دین آینده یكی از موضوعات رشته «الهیات بنیادی»(fundamental theology) است. الهیات بنیادی یكی از نگرش‌های نوین غرب است که با یك راهبرد خاص، از طریق تأسیس رشته‌ای جدید، بنای خراب شدة رشته الهیات آپولوجتیك (apologetic theology)* را درون الهیات گنجانده اند.

[* آپولجتیک رشته ای است در الهیات مسیحی که هدفش ارائه بنیاد منطقی برای اعتقادات مسیحیت می باشد. (ویکی پدیا انگلیسی English Wikipedia ]

در این رشته هدف این است كه از نگاه ما ـ یعنی غیر ـ به خود بنگرند و دینشان را برای دیگران ـ خصوصاً مسلمان‌ها ـ توجیه عقلانی كنند! از آنجا که هنوز این موضوع در ایران جا نیفتاده است، اخیراً افرادی ناوارد تلاش می‌كنند تصویری خیلی زیبا از الهیات مسیحی در ایران ارائه بدهند. اینان چون از حقایق علمی، توسعه، گستره و تحول الهیات جدید اطلاع چندانی ندارند، تألیفات و سخنرانی‌هایی داشته‌اند كه اساساً با روح الهیات مسیحی بیگانه است. دانش کسانی كه این رشته‌ را در ایران تدریس می‌كنند [عمدتاً] برگرفته از دایرت‌المعارف‌های غربیان است که در آنها گفته شده است ما-یعنی مسیحیان- از دهه 60 قرن بیستم بحث و رویكرد الهیات آپولوجتیك را کنار گذاشتیم تا به بحث‌های معنویت‌گرایی برسیم؛ بحث‌هایی نظیر: مدیتیشن (meditation)، تحمل و كارهای این گونه‌ای؛ هفته‌ای یك روز اگر وقت شد رابطه‌ای با عالم ماوراء برقرار می‌كنیم.

چند سال قبل در ایران بعضی روزنامه‌ها مشابه همین مطالب را نوشته بودند كه نماز، نماز جمعه و این حرف‌ها چیست(!) هفته‌ای یك روز بنشینیم، اگر حال داشتیم چند دقیقه به یك جایی وصل بشویم همین كفایت می‌كند. این ترفندی است كه كلیسای كاتولیك و مسیحیت اندیشیده است تا به این صورت، مطالب دینی خودش را با رنگ و لعاب بسیار زیبایی به خورد دیگران بدهد و خود را از سختی گفت‌وگو و مذاكرة علمی برهاند.

مدرّسان هموطن ما نمی‌دانند كه به جای الهیات آپولوجتیك یك رشته مهمّ الهیاتی به نام الهیات بنیادی تأسیس شده كه بنیادهای عقیدتی و الهیاتی ادیان دیگر را در  بازخوردی كه از دیگران می‌گیرند برای توجیه عقلانی در اختیار دیگران قرار می‌دهند. الهیات و الهی‌دانان، رشته‌ها و تخصص‌های مختلفی دارند: الهیات داگماتیك (dogmatic theology)، الهیات كتاب مقدس (biblical theology)، الهیات ایتولوژیک (ethologic theology)، الهیات اخلاق(moral theology)، الهیات بنیادی و… . متخصص و متألّه رشته الهیات بنیادی وظیفه‌اش این است كه برای ما مفاهیم اساسی و بنیادی مسیحیت را طوری جلوه دهد و تفسیر كند كه ما [خاصاً مسلمانان] به این حقیقت برسیم که مسیحیت عقل‌ستیز نیست.

 یعنی اینكه گفته می‌شود تثلیث؛ یعنی خدا یكی است؛ یكی یعنی سه تاست، سه تا یعنی یكی؛ این لطیفه نیست و واقعیت دارد. توحید در عین تثلیث؛ یعنی یكی سه تاست و سه تا یكی. هیچ بشری در طول تاریخ پیدا نشده است كه این را توجیه كند. قرآن در مقابل این مطلب موضع گرفته تا آن را تصحیح ‌كند. آنها می‌خواهند ثابت کنند که این عقیده عقل‌ستیز نیست و حتماً عقل‌پذیر است، لذا می‌گویند شما ابتدا تعمید بیابید بعداً درك خواهید كرد؛ یك ترفند بسیار زیبا. الآن در تهران با همین توجیهات رشد گرایش به مسیحیت، 60 در صد بیشتر از سال‌های قبل شده است. خیلی از دانشمندان امروز از طریق همین توجیهات دست از دین كشیده و به سمت معنویت منهای دین و اخلاق، ایمان‌گرایی منهای اسلام‌گرایی روی آورده‌اند.

 طبق‌ آموزه‌های قرآن كریم در اینكه دین در آینده وجود خواهد داشت شكی نداریم؛ زیرا انسان فطرتاً طالب ایجاد رابطة خاص با خدایی است كه از طریق وحی ـ همان وحی رسالی ـ به مردم معرفی شده است. برای ما كه دیندار هستیم این سؤال مطرح است كه دین آینده چه دینی خواهد بود. علاوه بر متخصصان الهیات بنیادی، دانشمندان آینده‌شناس یا فتورولوگ‌ها (futurologs) نیز به این موضوع می‌پردازند. گفته می‌شود اینها انسان‌های كم‌حوصله‌ای هستند که منتظر فرارسیدن حوادث تاریخی نمانده‌اند و می‌خواهند برای سال‌های آینده تصمیم بگیرند. فتورولوگ‌ها معمولاً بیشتر پیش‌گویی‌ها و گمانه‌زنی‌هایشان را متوجه حقایق بیولوژیك می‌كنند. اخیراً آلمان فیلمی ساخته كه در آن تصویری از قارة اروپا را در 240 میلیون سال آینده ارائه كرده است؛ که مثلاً در اروپا از روسیه تا ایتالیا و اسپانیا، چه حوادثی اتفاق خواهد افتاد. چه حیواناتی دوباره به وجود خواهند آمد، طبیعت چگونه دیده خواهد شد و زمین و انسان‌ها چه شكلی پیدا خواهند كرد. جالب است كه در این فیلم هیچ نقشی برای انسان‌ها قائل نشده‌اند؛ چون انسان امروز دچار خودفراموشی است.

در دایرة‌المعارف‌های دین، شاید بیش از هزار تعریف از دین وجود دارد و این تعریف‌ها هم تا قیامت ادامه خواهد داشت و هیچ كس را به جایی نخواهد رساند. ما باید در تعیین مصادیق دین، دین‌هایی را بررسی کنیم كه امروز دین‌های زندة دنیا هستند. در میان دین‌های زندة دنیا، سه دین وحیانی هستند: یهودیت‌، مسیحیت و اسلام. چند دین غیر وحیانی‌ نیز هستند که عبارتند از: بودیسم و هندویسم. این دین‌ها قرار است ادامه پیدا كنند، چون برای آینده برنامه دارند و در نظام الهیاتی و آموزه‌های دینی‌شان برای آینده انسان برنامه‌ریزی شده است. یعنی انسان مؤمن به این ادیان با ایمانی كه به این آموزه‌ها دارد، می‌تواند برای آینده خودش برنامه‌ریزی كند.

یهودیت و مسیحیت؛ گسسته از مبدأ و معاد

بعضی از این ادیان مشكلاتی دارند كه لزوماً با ادیان دیگر قابل تطبیق نیستند. بعضی از آنها گسسته از مبدأ هستند، با مبد‌أ (خدا) كاری ندارند و بعضی‌گسسته از معادند. بعضی از ادیان از دنیا بریده‌اند و با دنیا كاری ندارند و بعضی از انسان بریده‌اند و با انسان كاری ندارند. امروزه حركت‌هایی دینی در داخل مسیحیت و یهودیت وجود دارد كه با خدا هم كاری ندارند.

در اوّلین سِفر «کتاب مقدس»[مجموعه عهدین] ـ سِفر پیدایش ـ که به قصة پیدایش جهان و انسان می‌پردازد، پس از آنکه خلقت آب، خاك، انسان و… را مطرح می‌كند به ترتیب ایام به هفتمین روز می‌رسد و می‌گوید که در این روز خدا استراحت كرد. در مقابل این دیدگاه، در قرآن كریم تصریح شده است که: «كلّ یومٍ هو فی شأنٍ» [(سوره الرحمن (55) آیه 22 ) و نیز آیه  «لا تاخذه سنة و لا نوم»  (سوره بقره(2) آیه 255) و … ] خدا اصلاً استراحت نمی‌کند. اندیشه فلسفی كه در قرون 18 و 19 پیدا شد و الآن نیز مطرح است، یکی از صفاتی را كه برای خداوند قائل است او را «ساعت‌ساز لاهوتی» می‌خواند؛ به این معنی که خداوند ساعت عالم را ساخت، آن را كوك كرد و به حال خود رها نمود. این سؤال مطرح می‌شود که او عالم را به كی سپرد؟ پاسخ آن فیلسوفان این است: به دست نخست‌زادگان و فرزندان خاصّ خودش. امروز و فردای عالم به دست اینهاست و خدا الآن استراحت می‌کند. در نظر داشته باشیم که مرور هر روزة این مطالب، از واجبات دینی یهودیان است.

مسیحیت نیز بریده از مبدأ است. الآن بیش از دو هزار سایت اینترنتی و صدها شبكة تلویزیونی به زبان فارسی و حتی به لهجه‌های زیبای لری یا یزدی در حال فعّالیت هستند و مسیحیت، عشق، محبت خدا و صفا و صمیمیت را تبلیغ می‌كنند. بنده متخصص این رشته‌ام و به تعداد شما در واتیکان، كشیش‌ها، شاگرد بنده هستند. در کلاس‌های درس، مشكل ما این است که باید به آنها توضیح بدهیم که چطور از مبدأ بریده‌اند و به خدای مرده‌ای عقیده دارند. اگر یهودی‌ها عقیده دارند كه خدایشان به آسمان، یا هر جای دیگری كه آنها می‌گویند رفته است، ولی به هرحال كاری دارد و بی‌كار نیست، اما در مسیحیت آنقدر آموزه‌های عقیدتی پیچیده است كه در عصر مدرن و پسا‌مدرن یا فرامدرن كه در آن زندگی می‌کنیم، دانشمندان عالم به اینجا رسیده‌اند كه اصلاً با خدا قطع رابطه كنند، بلكه حتی خدا را مرده و بی‌معنی در نظر گرفته‌اند.

مسیحیت و اعتقاد به خدای مرده(!)

دو واژة بسیار مهم داریم كه در ایران چندان مورد کنکاش علمی قرار نگرفته است: «مدرن» و «فرامدرن». ما می‌گوییم فرا مدرن، نه پسا‌مدرن؛ چون پس از پست‌مدرن، پُست پُست مدرن می‌شود امّا فرامدرن شامل تمام پساهایی است كه بعداً خواهد آمد. مدرنیته در واقع محصول یك قرن نبود و در یك قرن دوام و جریان نداشت بلكه در قرن‌های مختلف ادامه یافت. در قرون مدرن خداوند مرد؛ یعنی در ابتدا انسان‌ها تلاش كردند با او رابطه برقرار نموده، زندگی كنند تا پاسخی برای مشكلات حل نشده خودشان در زندگی بیابند. اما از آنجا که مشكلات لاینحلّ آنها برمبنای آموزه‌های دینی الهیاتی مسیحی حل نشد و خدا هیچ نقشی در جاری زندگی و بستر حیات آنها بازی نكرد، به ناچار گفتند خدا مرده است.

 یکی از اولین افرادی که این موضوع را در آلمان و اروپا مطرح كرد فیلسوف معروف، «نیچه» است. نیچه می‌گوید كه، خدا مرد و ما او را كشتیم و كلیساها مقابر خداوندند. الآن مسیحی‌ها تلاش می‌كنند بگویند كه ما در مرگ خدا نقشی نداشتیم، ما قاتلان خدا نیستیم. واقعیت این است که آنها پیش از این، خودشان خدا را كشته بودند. خدای آنها پسر (= مسیح) بود. حتماً می‌دانید خدا برای نجات انسان چاره‌ای نداشت و می‌بایست مصلوب بشود، زجر بكشد، بمیرد و دفن شود تا كفاره گناهان انسان شود؛ یعنی آنها این خدا را یك بار كشتند. از همین‌رو خداكشی برای آنها خیلی عادی شده بود. متألّهان و معتقدان مسیحی، اوّلین قاتلان خدا بودند و فیلسوفان مسیحی دومین قاتلان او. هرچند در قرون مدرن، خدا دچار مرگ فلسفی، دینی، الهیاتی، عرفانی و اخلاقی شد، ولی باز انسان می‌توانست تصور كند خدا چیست. كسی بوده، مرده و از بین رفته است. به هر صورت خدای مرده بهتر از خدای بی‌معنی بود. در عصر فرامدرن به اینجا رسیدند که اصلاً خدا نمرده است بلکه ما نمی‌فهمیم خدا یعنی چه. «راسل» بحثی را با كاپیلستون داشته که در مجموعة آثارش و نیز «تاریخ فلسفه» كاپیلستون آمده است. در آنجا راسل می‌گوید: «من نمی‌فهمم اصلاً خدا چیست و از چه سؤال می‌كنی؟» این فرآیند از آن زمان شروع شد؛ لذا مسیحیت امروز، مسیحیت خدا مرده است و به مبدأ و خداوند متعالی ربطی ندارد. دربارة معاد هم همین وضع را دارد.

غرب و معضل بریدگی انسان

در این فضا، دینی می‌تواند دین آینده باشد كه در بستر زمان و جاری زندگی انسان‌ها ایفای نقش كند؛ امروز ما را پوشش بدهد، دست ما را بگیرد و ما را از افسردگی و مشكلات روانی نجات دهد. دینی که آموزه‌های عقل‌پذیر ارائه داده، باید دارای معنویتی در اوج و در عین حال عقلانیتی بسیار بالا باشد و تصویری بسیار روشن از آینده ارائه بدهد.امروز یكی از راحت‌ترین كارها در غرب، خودكشی است. بالاترین آمارها مربوط به سه كشور مجارستان، اتریش و سوئیس است. در این سه کشور خیلی مواظب‌اند كه حادثة خاصی پیش نیاید. مثلاً اگر در ایام كریسمس هوا خوب نباشد در آن روزها خودكشی خیلی زیاد می‌شود. شب كریسمس سه سال قبل 24 نفر در اتریش خودشان را كشتند؛ این یعنی بریدگی. این کشورها، كشورهای عقب‌افتاده‌ای نیستند. در چنین شرایطی جالب اینجاست كه انسان با خودش هم نمی‌تواند ایجاد رابطه بكند و با خودش قطع‌ رابطه كرده است. چون آموزه‌های دینی آنها به شکلی است كه آنها را از همه چیز بریده است، لذا خودكشی راحت‌ترین راه است.

اسلام، بزرگ‌ترین دین آینده

اسلام یكی از دین‌هایی است كه در آینده زنده خواهد ماند و ساختار كلی یا خانواده بزرگ دین آینده را شكل خواهد داد. دین ما رسالتی را تعریف و ارائه كرده كه جهانی است. به تعبیر بنده، امروز جهان ادیان دچار یك «اینورژن» (وارونگی) شده است. در اخبار آب و هوا می‌گویند این هفته اینورژن داریم و هوا جابجا شده است. در چنین وضعیتی هوای سنگین پایین می‌آید، هوای سبك بالا می‌رود و همین جابجایی برای انسان‌ها، تنفس را مشكل می‌كند.

در جهان ادیان هم امروز ما با این پدیده مواجه هستیم. دین‌ها در خانه‌های خودشان با مشكل دین‌فراری مواجه شده‌اند. در اروپایی كه به عنوان مثال، الآن مسیحی بوده است، مسیحیت به فراموشی سپرده می‌شود. امّا در عوض در ژاپن، چین، هند و ایران خودمان گرایش به مسیحیت زیاد می‌شود. در كشورهایی نیز كه ادیان بودایی و هندویی دارند مانند هند، چین، ژاپن، سریلانكا و تایلند گرایش به مسیحیت  بیشتر می‌شود. در عوض از بودیسم، هندویسم و سنت‌های شرقی فاصله گرفته می‌شود.

در چنین شرایطی جالب است توجه داشته باشیم، اسلام دینی است كه در همه جا جاذبه دارد. گرایش به اسلام در همه جا وجود دارد. این گرایش آنقدر سریع و شدید است كه برای بعضی‌ها اصلاً قابل تحمل و پیش‌بینی نیست. بعضی از دین‌داران مهم و عقیده‌مندان به آیین مسیحیت تلاش كردند جلوی حركت اسلام را بگیرند، ولی نتوانستند. به هر مسئولی مراجعه كردند كه به درد اینها پاسخ بدهد و جلوی اسلام را بگیرد، موفق نشدند. از همین‌رو راحت‌ترین كار برای آن كشیش معروف آلمانی این بود كه مُشرّف به خودسوزی شود و با بنزین خودش را آتش بزند!!

یک سوءتفاهم را نیز باید اینجا تصحیح كنم. گاهاً در رسانه‌های جمعی اعلام می‌شود: اسلام رشد سریعی در عالم دارد؛ این عبارت معنایش این نیست كه شما هر جا بروید بگویند آقا شما مسلمانید بفرمایید من باید چگونه مسلمان بشوم و شما هم شهادتین را به او یاد بدهید تا مسلمان شود. نه، این‌طور نیست. ما باید پدیدة رشد گرایش به اسلام را در یك مجموعه ببینیم. با توجه به بمباران تبلیغاتی غرب برای تحریف اسلام، با توهین به مسلمانان و به كار گرفتن انواع و اقسام هنرها، اسلام هنوز زنده و رو به ایمان‌زایی است. یعنی اگر رقبای کشیش ما جوانان مسلمان را در تركیه، امارات، بحرین، عراق، پاكستان و حتی بم، تهران و قم مسیحی می‌كنند، با وعدة شهوترانی، پول، ویزا، اقامت یا شرابی است که به آنها می‌دهند. در صورتی که ما هیچ كس را با استفاده از این ابزارها مسلمان نمی‌كنیم. ذات اسلام عاری از این حرف‌هاست. اسلام برای هدایت انسان‌ها مسلمان می‌كند. بعضی‌ها می‌گویند با مسلمان شدن اینها، یک نفر به عوام مسلمانان اضافه کردیم. كشیشی اتریشی، اول كمونیست شد و بعد از آن با تحقیق پاسخ را یافت. او رشته‌های مختلف فكری، فرهنگی و فلسفی را مطالعه كرد و مسلمان و شیعه شد. بنده مهمانش بودم. وقتی به اتاقش رفتم سجاده‌اش پهن بود. آنقدر سجده کرده بود که جای زانوهایش روی سجاده ساییده شده بود. قرآنی داشت. او آنقدر قرآن خوانده بود که نه تنها زركوب روی جلد آن رفته بود بلکه کاغذ آن هم سوراخ و فرسوده شده بود. آیا این آقا عوام است؟! آیا این از القائات شیطان نیست که مابگوییم دست از تبلیغات اسلامی برداریم.

استفاده میسیونرها از روش‌های غیرانسانی

امروز مبلغان مسیحی در كشورهای مختلف همسایه ما فعّالیت می‌كنند. البته خیلی اوقات هم موفق نیستند. شخصی برای ویزا ده سال در اروپا سرگردان بود و به ظاهر برای حلّ مشکلش مسیحی شد ولی در خفا انکار می‌کرد. اول که می روند آنها را 30-40روز می فرستند  در کمپ به او گوشت خوک می د هند [ در احادیث از عوارض منفی معنوی گوشت خوک بسیار آمده است من جمله ایجاد بی غیرتی و… وآنان واقف بر این مسئله هستند.] امکانات برای طهارت و غسل ندارند و اجازه نماز خواندن ندارند. کار دیگری که می کنند چیست ؟خانواده های ایرانی الان خیلی مورد حمله آنها ست .