پنج‌شنبه, می 16, 2024
مسیح نامه

مباهله-معاهده نجران(قسمت سوم)

در اینجا دانستن حقیقت در خصوص دو فرد مذکور در نقل قول از کتاب سریانی کهن حمیریان بسیار ضروری ست: 1) پناهنده از نجران به نام امیه و 2) ابرهه الاشرم حاکم مسیحی پادشاه حبشه

به منظور دریافتن حقیقت در خصوص امیه و اولادش لازم است هاشم و اولادش را نیز بشناسیم.

در حدود سال 400 مسیحی مردی به نام قُصَی در قبیله قریش به دنیا آمد. او با خردمندی خود شهرت و احترام بسیاری برای قبیله اش کسب کرد. او کعبه را بازسازی کرد …به اعراب دستور داد خانه های خود را در اطراف کعبه بسازند…و قدرت بسیاری در مکه به دست آورد…قصی در سال 480 مسیحی درگذشت و پسر عبدمناف وظایف او را برعهده گرفت. او نیز با توانایی هایش خود را متمایز ساخت…پسرش هاشم جانشین او شد. همین هاشم است که نام خود را به خاندانی داد که در تاریخ به بنی هاشم شهرت یافتند. هاشم مردی خاص بود. او بود که پایه های تجارت قریش را بنیان نهاد و تجار بزرگی را  تربیت کرد. او اولین فردی بود که دو سفر کاروانی قریش را راه انداخت، سفر تابستانی و سفر زمستانی…هاشم پسری به نام عبدالمطلب داشت. عبدالمطلب، پدربزرگ محمّد[صلی الله علیه و آله]، جانشین پدرش و رئیس خاندان هاشم شد…خانواده هاشمی که محمّد [صلی الله علیه و آله]از آن آمد محترم ترین و مقدس ترین خانواده از دیدگاه مردم بود. تبار محمّد[صلی الله علیه و آله] از اسماعیل[حضرت اسماعیل اولین پسر حضرت ابراهیم علیهما السّلام] یک امتیاز ملی بود…محمّد[صلی الله علیه و آله] از قبیله قریش و خاندان هاشم، درخشان ترین اعراب، شاهزادگان مکه و وارثان کلیدداری کعبه بود. ( از کتاب انحطاط و سقوط امپراطوری روم The Decline and Fall of the Roman Empire ، ادوارد گیبن Edward Gibbon ، به نقل از بازگویی تاریخ اسلام و مسلمین Restatement of History of Islam and Muslims)

هاشم برادر کوچکتری داشت به نام المطلب، پسر عبدمناف. برای مدتی او رئیس قبیله بود و زمانی که درگذشت برادرزاده اش عبدالمطلب-پسر هاشم- جانشین او شد. عبدالمطلب تمام ویژگی هایی که نام پدر و پدربزرگ او را بزرگ و مشهور کرده بود از خود نشان داد… در واکنش به فساد آن دوره افراد بنی هاشم نیم قرن پیش از تولد محمّد[صلی الله علیه و آله] بر آن شدند تا برای جلوگیری از انحطاط اخلاقی اعراب و رشد فضای اجتماعی، اقتصادی و فکری آن سرزمین بکوشند…بنی هاشم همچنین برای رفاه اقتصادی اعراب سرمایه گذاری کردند و نظامی تجاری  را با سرزمین های همسایه با فرستادن کاروان ها به سوریه در تابستان و به یمن در زمستان افتتاح کردند…کاروان تجاری بی شک هدیه بزرگ بنی هاشم به اعراب بود. اما بزرگ ترین هدیه آنها نه فقط به اعراب بلکه به کل دنیا پسری بود به نام محمّد [صلی الله علیه و آله] ، پسر عبدالله ابن عبدالمطلب و آمنه بنت وهب. او بزرگترین خیر نه فقط برای اعراب که برای کل بشریت بود. ( از کتاب زندگی و دوران محمّد[صلی الله علیه و آله]  The Life and Times of Muhammad ، سِر جان گلوب Sir John Glubb ، به نقل از بازگویی تاریخ اسلام و مسلمین)

و درمورد اُمیه:

” خاندان بنی امیه و سلسله حاکم خلافت اموی بعد از امیه به نام او نامگذاری شد …[آن به اصطلاح] پدر حرب(ابو عمرو) بن امیه و ابو العاص.”

در مورد منشأ امیه مورّخان نظرات متفاوتی دارند. برخی مورّخان عمدتاً سنی ادعا می کنند امیه پسر عبد شمس پسر عبدمناف بوده است؛ برخی مورّخان سنی دیگر می گویند امیّه یکی از پسران عبدمناف بود. اما برخی دیگر از مورّخان سنی مانند عباس عقاد مصری گفته  اند که دودمان بنی امیه مشکوک و نامشخص است.

حسن بن علی طبری در کامل بهائی جلد یک صفحه 269 نوشته است که ابن ابی الحدید سنی معتقد بود امیه یک برده رومی بود که عبدشمس خرید و طبق رسوم پیش از اسلام اعراب او را پسر خود نام نهاد.

بیشتر مورّخان و دانشمندان شیعه نیز این ادعای سنی را که امیه از نسل عبدمناف است رد کرده اند:

سید صدرالدین شرف الدین در کتابش” هاشم و امیه فی الجاهلیه” هاشم و امیه در دوره جاهلیت می گوید عبدشمس امیه را به فرزندی گرفته بود.

عمادزاده اصفهانی در کتابش ” زندگانی حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السّلام سید الشهداء ” جلد 1 صفحه 152 و 224 می گوید:

عبدمناف مردي متمول و تجارت پيشه بود، غلامان رومي را مي خريد و در كارهاي تجارت خود به كار مي بست. اميه يك غلام رومي بود كه عبدمناف از عبدشمس خريداري كرد و خودش فرزندي داشت به نام هاشم كه همسال با اين پسر زرخريد بود. اميه پسري زيرك، تيزفهم، فعال بود و توجه مولاي خود را جلب كرده و بر پسر آقاي خود هاشم هم رشك مي برد و به او بدبين بود و گاهي از او سعايت مي كرد.


اميه مانند ساير پسرخوانده هاي عرب در محيط عربستان بزرگ شد و آداب عرب آموخت و در اثر كار و فعاليت اندوخته اي تهيه كرد و آزادي خود را فراهم ساخت و يك خانواده ي مستقل تشكيل داد، كه آن اصل شجره ملعونه قرار گرفت. و به نقل برخي از مورخين اميه آزاد شده ي بني ثقيف  و پسر زانیه ای بود بجهت خوشگلي و زيبائي اندامش مورد علاقه ي عبدالشمس قرار گرفت و قرار شد كام دل او را تأمين كند و پسرخوانده ي او باشد.(زندگاني ابي عبدالله الحسين ج 1 ص 152و 224) .

به عبارت دیگر امیه و در نتیجه بنی امیه از نسل قریش نیستند.

علامه محمّد باقر مجلسی همین حقیقت را از دو کتاب نقل می کند: کامل السقیفه و الزام النواصب و سپس بیان میکند که امیه فرزند عبد شمس نبود بلکه برده‌ای از روم بود که عبدشمس را به خودش ملحق کرد در نتیجه او را امیه بن عبدشمس نامیدند.( بحارالانوار، ج 31 صفحه 458)

سپس علامه نتیجه گیری می کند که بنی امیه از قریش نیستند بلکه به این طریق خود را به قریش چسباندند.

 پس علامه محمّد باقر مجلسی تصریح می کند امیه غلام رومی از آن عبد شمس بود و چون زیرک و باهوش بود عبد شمس اورا آزاد کرد و به فرزندی پذیرفت و در نتیجه آن امیه پسر عبدشمس خوانده شد همانگونه که زید(بن الحارثه) تا پیش از نزول آیه [5 سوره احزاب(33) قرآن کریم که در آن خواندن فرزند خوانده ها به نام پدرخوانده هایشان منع شده است و در نتیجه پس از آن زید را  زیدبن الحارثه میخواندند.] زید بن محمّد صلی الله علیه و آله خوانده می شد (از بحارالانوار ج 8 صفحه 383)

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السّلام در بخشی از نامه خویش در پاسخ معاویه که حکومت شام(سوریه)  را از امیرالمؤمنین می طلبد به او می فرمایند: (نامه 17 نهج البلاغه)

وَ اَمّا قَوْلُكَ: اِنّا بَنُوعَبْدِ مَناف، فَكَذلِكَ نَحْنُ، وَلكِنْ لَيْسَ اُمَيَّةُ كَهَاشِم، وَ لا حَرْبٌ كَعَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ لا اَبُوسُفْيانَ كَاَبى طالِب، وَ لاَ الْمُهاجِرُ كَالطَّليقِ، وَ لاَ الصَّريحُ كَاللَّصيقِ، وَ لاَ الْمُحِقُّ كَالْمُبْطِلِ، وَ لاَ الْمُؤْمِنُ كَالْمُدْغِلِ. وَ لَبِئْسَ الْخَلَفُ خَلَفٌ يَتْبَعُ سَلَفاً هَوى فى نارِ جَهَنَّمَ!

و اين كه گفتى: «ما از فرزندان عبدمنافيم» آرى ما* هم چنين هستيم، ولى با اين فرق كه نه اميّه مثل هاشم است، نه حرب همچون عبدالمطّلب، و نه ابوسفيان مانند ابوطالب، و نه مهاجر الى اللّه چون اسير آزاد شده،و نه فرزند اصل و نسب دار (صریح: كسي كه نسبش صريح و روشن است )چون فرزند منسوب به پدر(لصيق**: كسي كه نسبش معلوم نيست و به قبيله‎اي چسبانده شده)، و نه اهل حق مانند اهل باطل، و نه مؤمن چون مفسد. و چه بازماندگان بدى هستند آنان كه تابع گذشتگان جهنّمى خود مى باشند!

*اگر به احتمال زیاد منظور امیرالمؤمنین از ذکر “نحن” “ما” بنی هاشم بوده است که کلام ایشان کاملاً روشن و مستقیم است اما اگر منظور حضرت از “ما” بنی هاشم و بنی امیه بوده عبارات بعدی فرمایش حضرت آشکار می کند که ایشان بنی هاشم را فرزندان واقعی عبدمناف و بنی امیه را فرزندخوانده و منتسب به عبدمناف معرفی فرموده اند.

**اهل  ادب کلمه لصیق را اینگونه معنا کرده اند: کسی که منتسب به کسی غیر پدر خود است.

در شرح نهج البلاغه نوشته فیض الاسلام صفحه 866 در این ارتباط از علامه مجلسی نقل شده است که گفته اند روش عرب جاهلی این بود که اگر کسی برده‌ای داشت و در نظر داشت آن برده را به خود نسبت دهد ابتدا او را آزاد کرده و سپس دختری از عرب به او می‌داد و بعد او را به خودش ملحق می‌کرد، پس امیه به این طریق فرزند عبد شمس شد و مثل همین مورد عوام پدر زبیر بود که به خویلد  نسبت داده شده بود؛ در نتیجه بنی امیه قریشی نیستند و به آنان منتسب شده اند و پس از این نامه امیرالمؤمنین علیه السّلام معاویه جرئت رد کردن فرمایش حضرت را نداشت.

 شایان ذکر است بزرگان سنی نیز خود تأیید می کنند در این که حرب (ابو عمرو) که به عنوان پسر امیه شناخته شده است آیا واقعا پسر او بوده یا برده ای بزرگ شده توسط او بوده است تردید دارند. نقل شده است که دغفل (بن حنظله) نسب شناس به معاویه گفت که قریش حرب را که ذکوان خوانده می شد برده امیه می دانند.( الاغانی ج 1 ص 12؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 17 ص231-232)

به تصريح دانشمنداني مانند محمد عبده مصري در شرح نهج البلاغه، صريح، كسي را گويند كه صحيح النسب باشد، و لصيق، كسي است كه بيگانه باشد و او را به فاميل و قبيله‎اي چسبانده باشند و اميّه مرد بدنامي بود كه متعرض زنان مي‎شد، و به فحشاء و زنا معروف بود، و همانكس است كه بعد از محكوميت به ده سال جلاء وطن و ترك مكه، به شام رفت و در آنجا ده سال ماند، و در آنجا با زن يهوديه شوهرداري زنا كرد و آن زن در فراش شوهرش كه يهودي بود پسري آورد و اميّه او را به خود ملحق كرد و ذكوان ناميد و به ابي عمرومكني ساخت و زن خودش را در زندگي خودش به او داد، و اين ذكوان پدر ابي معيط و جدّ عقبه پدر وليد بن عقبه برادر مادري عثمان است.( شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 456 و 467 ـ النصائح الكافية ص 115 )

به علاوه مادر معاویه زنی بدکاره بود . زمخشری سنی (ابوقاسم محمد بن عمر) در کتابش ربیع الابرار می نویسد پدر معاویه به چهار مرد مختلف می رسد! (467/1057-538/1144)

همچنین ابن ابی الحدید سنی ذکر کرده است که زیاد بن ابیه در پاسخ نامه ای از معاویه در سرزنش اعمال خلاف عفت سمیه مادر زیاد به معاویه گفت که اگر او پسر سمیه است معاویه هم پسر جماعت است.(شرح نهج البلاغه ج 16 ص 326)

ادامه دارد…