چهارشنبه, می 15, 2024
مسیح نامه

مباهله-معاهده نجران(قسمت پنجم)

محقق مسیحی مسلمان شده لینت ویوین برتون با نام اسلامی شفا مصطفی در کتاب مشهور خود در جستجوی حقیقت، از فریب تا رهایی Quest of Truth, from Deception to Deliverance درباره این تحریف در خصوص حضرت اسماعیل علیه السّلام اینگونه بحث کرده است.

نویسنده ابتدا توجه خواننده را به سفر پیدایش فصل 16 عبارت 11 جلب می کند که در آن آمده است فرشته ای از جانب خدا به هاجر سلام الله علیها که در کنار چاهی نشسته بود گفت: اینک حامله هستی و پسری خواهی زایید، و او را اسماعیل نام خواهی نهاد، زیرا خداوند تظلم تو را شنیده است.

نویسنده سپس متذکر می شود که ” اسماعیل” یعنی “خداوند میشنود”.  شایان تذکر است که عربی و عبری شباهت های بسیاری به هم دارند . اسماعیل از ریشه “سمع” به معنای شنیدن است.

سپس نویسنده با اذعان به این حقیقت غیرقابل انکار که این لحظه قطعا لحظه بزرگی برای هاجر بوده است به نکات مهمی اشاره می کند: 1) نه تنها خداوند رنج هاجر را دیده است بلکه 2) تضرع او را شنیده است و 3) این فرزند درِ راه نام زیبایی خواهد داشت که برای همیشه حامل پیام “خدا می شوند”  است.  طبق این عبارت عهدینی و عبارات بعدی نویسنده بیان می دارد که 4) هاجر بایست مؤمن به خدای ابراهیم بوده باشد.

او ادامه می دهد که ناگهانی و به صورتی عجیب و تصورناشدنی فرشته در عبارت 12 به هاجر درباره این پسر – که قرار است نام زیبای “خداوند می شنود” به او داده شود- خبری دهشتناک می دهد: و او مردی وحشی خواهد بود؛ دست وی به ضد هرکس و دست هر کس به ضد او و پیش روی همه برادران خود ساکن خواهد بود.

(سفر پیدایش 12:16) همین عبارت در نسخه NIV چنین است: او یک الاغ مرد وحشی خواهد بود ؛ دست او رودرروی همه خواهد بود و دست همه رو در روی او. او با عداوت به همه برادرانش ….زندگی خواهد کرد.

در اینجا نویسنده با غریزه مادری خود که به این واقعه می نگرد با نهایت شگفتی ابراز می دارد که این چه کاری ست که خدا می کند؟! خدای رحمان و رحیمی که به هاجر  دلداری می دهد غم و بیچارگی اش را شنیده است و در نتیجه همان شنیدن، وی باید پسرش را به یاد همین حادثه نام گذاری کند چطور او را با این خبر در معرض نابودی قرار می دهد!

سپس به نکته ای منطقی اشاره می کند. او می گوید اگر این آن چیزی ست که واقعا اتفاق افتاده این سوال مطرح می شود  هر مادری چگونه به چنین اخباری وحشتناکی از جانب خالق خود واکنش نشان می دهد؟ با کمال شگفتی می بینیم که هاجر پس از دریافت این خبر از ترس گریه نکرد و از خدا طلب مغفرت و تغییر چنین سرنوشت وحشتناکی را نکرد بلکه در عبارت 13 فصل 16 پیدایش خوشحال هم شدو خدا را ستایش کرد و آن چاه را ” بئرلحی رئی یعنی چشمه او که زنده است و مرا می بیند” نامید!!!

وی به تناقض دیگری اشاره می کند؛ در عبارت قبلی گفته شد که فرشته خدا با هاجر سخن گفت در حالی که در عبارت 13 آمده است که خدا با هاجر سخن گفت….به هر حال نویسنده می گوید بنا بر عهدعتیق ، به نظر می رسد که هاجر در میان زنان عالم به صورتی خارق العاده مورد عنایت خداوند قرار گرفته بود ؛ زیرا حتی ساره سعادت لقاء و هم صحبتی مستقیم با خداوند نداشت.

او در نهایت این سؤال را مطرح می کند که آیا هاجر واقعا به خاطر ایمان بسیار محکمش بود که توانست آن خبر دردناک را نادیده بگیرد یا این که اساساً عبارت 12- که این حکم خوفناک در آن ثبت شده است- هرگز جزئی از متن اصلی نبوده است؟ متن بند 13 تنها زمانی به صورت عقلی و منطقی قابل پذیرش است که بند 12 هرگز نمی بود….

نوسنده دیگر مباحث ارزشمندی ارائه می کند که دوستانمان را به مطالعه کتاب او دعوت می کنیم.(نشرآفاق، تلفن 22847035)

می بینیم که برای پنهان کردن هویت پیامبر آخرالزمان و اوصیای برگزیده آن حضرت و در نتیجه منجی آخرالزمان همواره ابلیس و پیروان جنی و انسی اش دستورکاری داشته اند. رهبران یهودی و مسیحی  با تشویق و آموزش ابلیس بوسیله تحریف حقایق در خصوص حضرت اسماعیل علیه السّلام تلاش کردن تا هویت محمّد و آل محمّد صلی الله علیهم اجمعین – هویت آخرین پیامبر و در نتیجه یگانه منجی بشر از فرزندان او -را مخفی سازند.

یهودیان شبه جزیره عربستان – در اطاعت از ابلیس- دو مرید درس آموخته ابلیس یعنی ابوبکر و عمررا تشویق کردند و به آنها آموختند که چکار کنند.  شایان تذکر است که درباره اصل و نسب این دو تناقض وجود دارد. حتی در مدارک سنی هم عنوان شده که اعتقاد بر این است که آنها از بردگان حبشه (اتیوپی) زاده شده اند. در آینده مدارک بیشتری در این زمینه ارائه خواهیم کرد.

…و سومی(عثمان) از بنی امیه بود:”عثمان در خاندان امیه مکه به دنیا آمد”

Ochsenweld, William; Fisher, Sydney Nettleton (2004). The Middle East: A History (sixth ed.). New York: McGraw Hill

تاریخ نویسان ادعا کرده اند که “عثمان پسر عفّان فرزند ابوالعاص بنامیه بود” و یزید پسر معاویه بن ابوسفیان بن حرب(ابو عمر) بود که حرب پسر امیه بود…

مادر یزید هم مسیحی ای بدنام بود :

مادر یزید میسون دختر بجدل الکلبی النصرانی بود . (ابن حجر عسقلانی سنی ، احمد بن علی، لسان المیزان، یزید بن معاویه)

گفته شده است مادر نصرانی یزید بسیار زیبا بود و به همین دلیل معاویه به او تمایل پیدا کرد و در 52 سالگی با او ازدواج کرد. اما در آن زمان او باکره نبود. او یزید را که از برده پدرش حامله شده بود مخفی کرده بود.( مجالس المؤمنین، نورالله شوشتری، ج 2، ص 547 به نقل از محن الابرار ترجمه مقاتل بحار الانوار علامه مجلسی، ص 428)

البته زمانی که او یزید را حامله شد معاویه ترکش کرد. یزید در خانه مادرش و در قبیله او به دنیا آمد جایی که مادرش و بسیاری از زنان فاسد دیگر او را شیر دادند. یزید آنجا بزرگ شد. او مسیحیان را بر مسلمانان ترجیح می داد تا جایی که او برای پسرش خالد آموزگاران مسیحی استخدام کرد.

بعلاوه  کسانی هستند که گزارش می کنند که آن مرد که میسون از او باردار شد غلام معاویه بود برای مثال یاسین جیبوری در کتابش “کربلا و ورای آن”

Yasin T. al-Jibouri in his book Karbala and Beyond

“میسون با یکی از غلامان معاویه خوابید و یزید را از او حامله شد. معاویه با بی توجهی کامل به سنت های اسلام یا عرب یزید را پسر خود خواند. گواهی این حقیقت حدیث مستند رسول اکرم صلی الله علیه و آله است که در آن فرمودند: قاتل پسر من حسین، حرام زاده است” این حدیث در ص 156 جلد یک کنزالعمال سُنی المتقی الهندی  نقل شده است. این ننگ حرام زاده بودن نه تنها درمورد یزید بلکه درمورد شمر بن ذی الجوشن و عبیدالله بن زیاد هم صدق می کند. همه آنها فرزند نامشروع بودند.

ادامه دارد…