فدای تو…الیا(قسمت سوم)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله امیرمؤمنان علی علیه السّلام را مورد خطاب قرار داد و فرمود : ای علی ! انگشتر را از چاه بیرون آورد ، که تو حلال مشکلات هستی !
امیر مؤمنان علی علیه السّلام کنار چاه آمد و فرمود :
بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الضالین
بلافاصله آب چاه جوشید کف کرد و بالا آمد . حضرت دست مبارکش را برد و از روی آب انگشتر را برداشت ، بوسید و خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تقدیم نمود .
همه حاضران با حیرت این صحنه شگفت انگیز را تماشا می کردند وقتی خاندان ذرخای عابد از نزدیک چنین معجزه اعجاب آوری را از امیر مؤمنان علی علیه السّلام دیدند ، سفارش جد خود ، ذرخای عابد را به یاد آوردند . با هم به گفت و گو پرداختند و منتظر بودند که شیر دلاور خدا علی مرتضی علیه السّلام صندوقچه ای را که به ارث در خاندان آنهاست ، درخواست نماید .
ناگاه امیرمؤمنان علی علیه السّلام رو به خاندان ذرخای عابد کرد و فرمود : امانتی را که جد بزرگ شما برای ما کنار گذاشته و وصیت کرده است که تسلیم کنید ، بیاورید !
آنها که منتظر چنین درخواستی بودند ، فوری صندوقچه را آوردند و زمین ادب را بوسیدند و با احترام ، آن را تقدیم امیر مؤمنان علی علیه السّلام نمودند .
حضرتش نگاهی به صندوقچه کرد صندوق به شکل زیبایی از فولاد محکم ساخته شده و قفل محکمی که کلید نداشت در آن تعبیه شده بود .
مولای پرهیزکاران آن صندوقچه را به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تقدیم کرد . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نگاهی به صندوق کرد و آن را در برابر برادر و وصی خویش نهاد و فرمود :
علی جان ! در صندوقچه را نیز تو بگشا ! و این معجزه شگفت انگیز را تو آشکار کن !
امیر مؤمنان علی علیه السّلام از فرمان پیامبر خدا اطاعت کرد و دست مبارک خود را به دعا به درگاه الهی برداشت و دعایی خواند . آنگاه انگشت مبارکش را بر آن قفل بسته زد ، ناگاه به قدرت خدای سبحان و به ولایت امیر مؤمنان علی علیه السّلام صدایی از قفل بلند شد و قفل باز شد و حضرتش به دست گره گشای خود در صندوق را گشود .
آن حضرت نگاهی به درون صندوق کرد . لوح زرینی که نبشته هایی به خط عبرانی در آن نقش بسته بود ، دیده هر بیننده را خیره می ساخت . حضرتش لوح را برداشته و به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تقدیم نمود .
آن حضرت لوح را گرفت و نگاهی به آن کرد ، آنگاه به وصی و جانشین خود تحویل داد و فرمود :
علی جان ! این لوح را نیز تو بخوان !
دروازۀ دانش نبوی نگاهی به لوح کرد و دست نوشت ذرخای عابد را که با مهر خود ، آن را ممهور کرده بود این گونه قرائت فرمود :
ای فرزندان و خاندان من ! هزار و پانصد و پنجاه سال بعد از مرگ من ، پیامبری به نام محمّد صلی الله علیه و آله ظهور خواهد کرد . وصی و جانشین او پسر عمویش علی علیه السّلام است ، که داماد او نیز می باشد . او را در تورات الیا گویند. او دلیر مرد دلاوری است که از زمان حضرت آدم علیه السّلام تا پایان دنیا ، کسی همانند او نیامده و نخواهد آمد. پس از حضرت محمّد صلی الله علیه و آله پیامبر دیگری نیست و پس از علی علیه السّلام وصی و جانشین جز از فرزندان او نخواهد بود .
هنگامی که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ظهور کند و از طرف خدا به پیامبری برانگیخته شود یکی از نسل من به او ایمان خواهد آورد . او حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را به همراه علی علیه السّلام به میهمانی دعوت خواهد کرد و از علی علیه السّلام معجزه شگفت انگیزی بدین گونه آشکار خواهد شد :
در آن محفل میهمانی انگشتر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله به چاه می افتد . حضرت علی علیه السّلام بی آن که وارد چاه شود آن را بیرون می آورد. در این هنگام او این صندوقچه را از شما می خواهد . صندوقچه را به سرعت نزد او ببرید که کلید آن انگشت مبارک اوست و با انگشت خویش آن را باز خواهد کرد . وقتی این معجزه را از وصی پیامبر عربی دیدید ، همگی به او ایمان آورید و دین و آئین او را بپذیرید و اگر خلاف کنید از دین موسی کافر مرده اید . آنگاه این هشت قریه را – که در تصرف دارید – به او تسلیم کنید ، که من آنها را فدای وصی آن پیامبر کرده ام .
لسان الله الناطق ، اسد الله الغالب ، علی بن ابی طالب علیه السّلام وصیت ذرخای عابد وارسته را قرائت کرد و همه حاضران سراپا و با تمام وجود گوش فرا دادند. قرائت وصیت نامه به پایان رسید . وقتی خاندان ذرخای عابد ، دست نوشت جد بزرگ خود را دیدند همگی به یکباره به دین مبین اسلام مشرف شدند .
آنگاه آن هشت قریه آباد را فدای امیر مؤمنان علی علیه السّلام نمودند و آن را “فداک” یا “فدک” یعنی فدای تو نام نهادند.
امیر مؤمنان علی علیه السّلام نیز آن منطقه را فدای برادر خویش ، پیامبر خدا حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله کرد .
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز آن منطقه را به دختر گرامی خود ، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بخشیدند و آن حضرت آن منطقه را به همسر گرامی خود امیر مؤمنان علی علیه السّلام تسلیم کرد و آن بزرگواران درآمد فدک را صرف مستمندان می فرمودند.
برگرفته از کتاب
ایلیا و فدک از زمان موسی – علیه السّلام –
بازخوانی یکی از اسناد کهن درباره فدک
محمد حسین رحیمیان
(این سند کهن که داستان گونه نقل شد ، از کتاب “زبدة الاقارن” به نقل از کتاب ارزشمند “خزینة الجواهر فی زینة المنابر” ، نوشته دانشمند فرزانه آیت الله حاج علی اکبر نهاوندی (ج 2 ص 1085 حکایت 34 )، با اندکی تغییر ، باز نویسی شده است. پژوهشگر و کتاب شناس نامی شیعی شیخ آقابزرگ تهرانی در دایرة المعارف ارزشمند کتاب شناسی خود ” الذریعه الی تصانیف الشیعه ” ضمن شمار این اثر می نویسد : این کتاب از جمله کتاب هایی است که دانشمند فرزانه معاصر حاج علی اکبر نهاوندی در تألیفات خود از آن نقل می نماید (الذریعه : ج 12 ص 20.))