چهارشنبه, می 15, 2024
مجموعه مقالات استاد دکتر فریدونی

شماره بيست:بشارات كتاب مقدّس به پيامبر گرامي اسلام(الف)

يكي از راه‌هاي شناختن انبياء، بشاراتي است كه پيامبر و يا پيامبران پيشين درباره‌ي پيامبر بعد از خود داده‌اند؛ و اين مطلب را مسيحيان نيز معتقدند و در كتاب‌هاي خود درباره‌ي حقانيت حضرت عيسي مسيح عليه السلام به عباراتي از كتاب عهد عتيق استدلال مي‌كنند.

در قرآن مقدس، در آيات چندي، مطلب فوق مورد توجه و عنايت قرار گرفته كه از جمله‌ي آن آيات مي‌توان از آيه‌ي 81 سوره مباركه‌ي آل عمران نام برد؛ آنجا كه مي‌فرمايد:

« خدا از همه‌ي پيامبران براي پيامبري كه در آخرِ همه‌ي انبياء خواهد آمد پيمان گرفته كه بايد به او ايمان آوريد و ياريش كنيد و پيامبران نيز همگي بر اين مطلب اقرار و اعتراف نموده‌اند.»

از ديگر آيات وارده در موضوع بشارات، آيه‌ي شماره‌ي 157 سوره‌يمباركه اعراف را ذكر مي‌كنيم؛ كه مضمونش چنين است:

« آنان كه از پيامبر درس نخوانده‌اي پيروي مي‌كنند كه مشخصات او را در كتاب‌هاي تورات و انجيل مي‌تواننددريابند. پيامبري كه آنان را امر به معروف و نهي از منكر كرده و پاكيزه‌ها را برايشان حلال و پليدي‌ها را بر آنان حرام مي‌نمايد و تكاليف سنگين و قيد و زنجيرهايي را كه بر گردن آنان بود برمي‌دارد.»

در آيه‌اي ديگر از قرآن مقدس، بحث بيان بشارت آمدن رسول اكرم از زبان حضرت عيسي مسيح مطرح شده؛ يعني آيه‌ي 6 سوره‌ي مباركه صف:

«هنگامي كه حضرت عيسي مسيح عليه السلام به بني اسرائيل، من پيامبر خدا به سوي شما بوده و تورات حضرت موسي را تصديق مي نمايم و ضمنأ بشارت دهنده به آمدن پيامبري هستم كه پس از من آمده و نام وي احمد مي‌باشد.»

وحالا به دلالت آيات شريفه‌ي قرآن كريم ، سير وگشت و گذاري در بشارات« كتاب مقدس» داشته وخوانندگان گرامي را به دقت وتأمل در بشارات عهدين دعوت مي‌نماييم.

بشارات عهد عتيق

1)  وخداوند بهمن گفت آنچه گفتندنيكو گفتند نبي را براي ايشان از ميان برادران ايشان مثل تو مبعوث خواهم كرد و كلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمايم به ايشان خواهم گفت و هر كسي كه سخنان مرا كه او به اسم من گويد نشنود من از او مطالبه خواهم كرد ـ واما نبي كهجسارتنموده به اسم من سخن گويد كه به گفتنش امر نفرمودند يا به اسم خدايان غير سخن گويد آن نبي البته كشته شود . /سِفر تثنيه ، باب هجدهم ،شماره‌هاي 18 تا 21

اگر به زمان دور از زمان حضرت موسي در گذشته ، برگرديم اين مطلب را در عهد عتيق خواهيم يافت كه اسماعيل برادر اسحاق وهر دو فرزند اباهيم ‌اند؛ از اسحاق فرزندي به نام يعقوب بوجود مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد كه ـ به ادعاي عهد عتيق ـ بعد ها به خاطر افتخار كشتي گرفتن با خدا لقب اسرائيل بهاو داده مي‌شود !! و فرزندان وي از اين رو بني اسرائيل ناميده ميشوند ؛ پس :

همانگونه كه در بشارت «سِفر ثنيه » خوانديم ، پيامبري كه آمدنش مژده داده شده ، از بني اسماعيل ، يعني فرزندان اسماعيل است ؛ چرا كه فرزندان اسماعيل نزديكان برادري بني اسراعيلند.

واگر گفته شود كه اسحاق فرزند ديگري به نام عيسو داشته است ، وعيسو برادر يعقوب بوده ، پس شايد مراد از پيامبر وعده داده شده ، از اولاد عيسو باشد . گوييم كه عيسو ـ به تصريح كتاب مقدس ـ به واسطه‌ي كثرت گناهان ومعاصي ـ مانند هرزگي‌ها (به قاموس كتاب مقدس شرح حال يعقوب رجوع شود.) ـ لياقت پيامبري نداشته وخداوند او واولادش را از اين امتياز محروم ساخته بر اين اساس ، پيامبر موعود از نسل او نبوده بلكه از نسل اسماعيل مي‌باشد.

برخي عنوان كرده اند كه منظور از پيامبر ديگر كه قرار است بعد از موسي بيايد حضرت عيسي مي باشد ؛ ولي اين نظر نيز به دلايلي باطل است ؛ ازجمله :

1)حضرت عيسي مسيح به بيان عهد جديد و اعتقاد كليه‌ي مسيحيان ، مقام نبوت و پيامبري نداشته است .

2)  آن حضرت مانند حضرت موسي نبود ؛ چرا كه موسي عليه السلام پدر داشت ولي حضرت حضرت عيس مسيح عليه السلام بدون پدر متولد شد.

3) شريعت موسي، شريعت آتشين بوده، يعني جنگ وجهاد داشته؛ ولي شريعت حضرت روح‌الله شريعت صلح و سكوت است.

4) حضرت عيسي همانند حضرت موسي شريعت مستقله نداشته است.

5) در باب 34 از سِفر تثنيه، شماره‌ي 10، چنين مي‌خوانيم: « و نبي‌اي مثل موسي تا بحال در اسرائيل برنخاسته است كه خداوند او را روبرو شناخته باشد».

6) عيسي مسيح مدت سه روز به عالم برزخ رفت در حالي كه موسي مجبور به رفتن به آنجا نبود.

7) حضرت موسي و نيز رسول گرامي اسلام هر دو ازدواج كردند در حالي كه حضرت عيسي مسيح عليه السلام ازدواج نكرد.

8) حضرت موسي و حضرت محمد هر دو مرگشان طبيعي بود اما عيسي مسيح عليه‌السلام را به صليب كشيدند.

9) حضرت موسي و حضرت رسول گرامي اسلام هر دو به شكل طبيعي و براساس آفرينش فيزيكي، از يك زن و يك مرد متولد شدند، اما خلقت حضرت عيسي مسيح عليه السلام به شكل معجزه‌آسايي بود.

درحالي كه در قاموس كتاب مقدس چنين مي‌يابيم:

مريم: باكره‌اي كه مادر مسيح و از سبط يهود و از نسل داود و خويش اليصابات مادر يحيي تعميد‌ دهنده كه از سبط لاوي و نسل هارون بود./قاموس كتاب مقدس، صفحه‌ي 794، ذيل كلمه‌مريم.

از آنچه آورديم نتيجه مي‌شود كه:

موعود حضرت موسي عليه السلام، پيامبري است از غير بني اسرائيل، صاحب شريعت مستقله، داراي آئين جنگ و جهاد، كه از برادر موسي است، خداي متعال كلام خود را بر دهان وي خواهد گذاشت، و آنچه را خدا به وي فرمايد همان را براي مردمان خواهد گفت، يعني تمام سخنان او بر مبناي وحي الهي خواهد بود و كلمه‌اي را از خود بيان نخواهد نمود.

آيا اين مشخصات، جز بر پيامبر بزرگوار اسلام منطبق است؟

2)  در كتاب ملاكيء نبي چنين آمده:

اينك من رسول خود را خواهم فرستاد و او طريق را پيش روي من مهيّا خواهد ساخت و خداوندي كه شما طالب او مي‌باشيد ناگهان به هيكل خود خواهد آمد يعني آن رسول عهدي كه شما از او مسرور مي‌باشيد ـ هان او مي‌آيد ـ قول يهوه صبايوت اين است./ كتاب ملاكيء نبي، باب 3، شماره‌ي 1

در باب فوق، تصريح مي‌كند به آمدن رسول عهد، يعني پيامبري كه بين خدا و بني اسرائيل عهدش بسته شده كه قطعاً خواهد آمد و تصريح مي‌كند كه او داراي هيكل و معبدي است كه غير از معبد بني اسرائيل است، و بلكه مخصوص به خود اوست. و لازمه‌ي اين مطلب آنكه شريعت موسي باشد والا بايد معبدش همان بيت‌المقدس باشد.

اين موعود كيست؟ جز پيامبر بزرگوار اسلام كه همه از آمدنش مسرور خواهند شد؟ آن پيامبري كه داراي معبدِ مخصوص به خود مي‌باشد! پيامبري كه راه‌هاي خداشناسي را براي مردم مهيّا خواهد ساخت!

3)  در سِفر تثنيه بشارت جالب آمده است:

و اين است بركتي كه موسي مرد خدا قبل از وفاتش به بني اسرائيل بركت داده گفت يهوه از سينا آمد. و از ساعير برايشان ظهور نمود ـ و از جبل فاران درخشان گرديد ـ و با كرورهاي مقدسين آمد ـ و از دست راست او براي ايشان شريعت آتشين پديد آمد./ سفر تثنيه، باب 33، شماره‌هاي 1 تا 3

قابل توجه آنكه در سفر پيدايش، باب 21، شماره 21، آمده كه ابراهيم، همسرش هاجر و فرزندش اسماعيل را در صحراي فاران ساكن گردانيد. به هرحال جمله‌ي فوق دربرگيرنده‌ي بشارت ظهور خدا ـ كه از مهمترين جلوه‌هاي ظهور خداوندي، بعثتِ پيامبران است ـ در سه نقطه از نقاط زمين است:

الف) سينا

ب) ساعير

ج) فاران

با اين بشارت، بايد ظهور سه پيامبر را در سه مكان ذكر شده سراغ گرفت؛ به ترتيب زير:

سينا محل ظهور پيامبر بزرگ خدا يعني حضرت موسي كليم الله عليه السلام است.

ساعير محلي است كه در بيت المقدس فعلي قرار گرفته و محل ظهور پيامبر بزرگ ديگر خدا يعني حضرت عيسي مسيح عليه‌السلام است.

فاران كوهي است اطراف مكه كه علي الاصول بايد محل ظهور پيامبر بزرگ ديگري باشد با اين مشخصات:

ـ باكرورهاي مقدسين مي‌آيد.

ـ از دست راستِ او، شريعت آتشين پديد مي‌آيد؛ يعني آئين او داراي حكمي است بنام جهادِ في سبيل الله.

حال بايد پرسيد اين پيامبر بزرگ با اين همه خصوصيات و ويژگي‌ها نامش چيست؟ جز آنكه پاسخ دهيم همان وجود اقدس و گرامي نبي مكرم اسلام است؛ يعني حضرت محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم.

4) در كتاب حيقوق نبي، مجددا ض چنين مطلبي را مي‌يابيم:

خدا از تيمان آمد و قدوس از جبل فاران ـ سِلاه ـ جلال او آسمان‌ها را پوشانيد و زمين از تسبيح او مملو گرديد ـ پرتو او مثل نور بود و از دست وي شعاع ساطع گرديد … طريق‌هاي او جاوداني است. /كتاب حيقوق نبي، باب 3، شماره‌هاي 3 تا 7

در بشارت حضرت حيقوق نبي در كتاب مقدس فعلي، آمدنِ خدا از هر دو نقطه (تيمان و جبل فاران)، با فعل ماضي ـ يعني «آمد» ـ ذكر گرديده، اين درحالي است كه مترجمان تورات عبري به زبان فارسي، خيانتي بزرگ را مرتكب گرديده‌اند و فعل مضارع را به فعل ماضي ترجمه كرده‌اند. بشارت فوق، در نسخه‌ي زبان عبري به اين صورت آمده اِلوهَ مِتّيمان يابوُ يعني: خدا از تيمان «مي‌آيد»، كه «يابو» مضارع فعل ماضي «با» مي‌باشد.

خيانت ديگر آنكه «سلاه» را معني نكرده‌اند، كه معناي آن «ابدي» و «جاوداني» است.

با اين توضيحات، مراد و مفهوم اين بشارت چنين مي‌شود: خدا جلوه‌اي از «تيمان» دارد. تيمان يعني صحراي جنوبي، يعني محلي در جنوب بيت المقدس كه بر حيقوق وحي شده است. اين محل، يعني محل ظهور حضرت عيسي مسيح عليه السلام يعني ساعير كه در قسمت جنوبي بيت المقدس قرار گرفته است. محلّ ديگر ظهور خدا «فاران» است كه قبلاً ذكر و توضيح آن گذشت يعني محل ظهور نيّرِ درخشنده‌ي اسلام حضرت محمد صلي الله و آله و سلم، آن كس كه هم جلالش آسمان‌ها و فرشتگان را پوشانده و هم زمين از ذكر و نام او و نيز تسبيح او آكنده گرديده است و از ديگر ويژگي‌هاي آن بزرگوار آوردن شريعتي است كه در آن جهاد وجود دارد و سرانجام آنكه راه و روش و دين و آئين او هميشگي و جاوداني است.

براي رعايت اختصار به همين مقدار از بشارات كتاب عهد عتيق اكتفا شد؛ و طالبان بشارات افزونتر را به كتاب‌هاي مفصل، مثل «انيس الاعلام» مرحوم محمدرضا جديدالاسلام و كتاب «بشارات عهدين» آقاي دكتر محمد صادقي رجوع مي‌دهيم.

اكنون نوبت آن است كه بحث پيرامون بشارات را به سوي كتاب عهد جديد بكشانيم و آنچه را در اين مجموعه در ارتباط با نبي گرامي اسلام مي‌يابيم، بيان كنيم.

ادامه دارد…