دوشنبه, آوریل 29, 2024
اسلایدرقلم نوشته

عزاداری(قسمت اول)

چرا عزاداری، چرا گریه؟

الف) برخی می گویند چرا باید بعد از حدود 1400 سال بر وقایع رخ داده بر اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گریست و برای آنان عزاداری کرد؟ آیا حوادث و رخدادهای آن زمان مسئله ای مربوط به زمان خود آنها و مربوط به اختلاف آنان در دستیابی به خلافت دنیای اسلام نبوده است؟ در حال حاضر چه نیازی به ذکر و یادآوری آن وقایع وجود دارد؟

پاسخ این پرسش در شناخت جایگاه پیامبر اکرم و اهل بیت مکرم ایشان صلی الله علیهم اجمعین نهفته است. خالق یکتا که جهان هستی و انسان را خلق کرده است در خصوص هدف آفرینش انسان فرموده است:

«و ما خلقتُ الجن و الانس الا لیعبدونِ

و جن و انسان را نیافریدم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.1

در نتیجه هدف خلقت انسان عبودیت و بندگی خالق یکتاست. اما بشر از کجا بداند که چگونه باید خداوند یکتا را عبادت کند. خداوند عز و جل خود تعیین کننده نحوه این عبادت و بندگی است. او از همان آغاز حضور انسان بر روی زمین حجت و نبی ای را تعیین کرد که واسطه بین او و انسان ها باشد و پیام خداوند یکتا را به مردم برساند و توحید و اعتقادات صحیح و حق و معرفت و محبت به پیامبر آخر الزمان حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان صلی الله علیهم اجمعین را متذکر آنان شود و نحوه چگونه زندگی کردن و طاعت و بندگی خداوند را به آنان بیاموزد. اولین حجت خداوند بر روی زمین حضرت آدم علیه السلام بود و پس از ایشان پسرشان شیث و …حضرت نوح و پسرشان سام و …حضرت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و یوسف و …موسی و هارون و یوشع و …عیسی و شمعون و… علیهم السلام  حجت خداوند بودند و در نهایت خاتم الانبیاء حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و پس از ایشان حضرت علی علیه السلام و امام حسن مجتبی و امام حسین علیهما السلام و پس از ایشان نُه امام از فرزندان امام حسین علیه السلام یکی پس از دیگری تا به امروز که حجت خدا بر روی زمین حضرت مهدی علیه السلام است.

از روز نخست حضور انسان بر روی این کره خاکی تا پایان این جهان زمین هرگز از حجت خداوند خالی نبوده و نخواهد بود. انبیاء یکی پس از دیگری بر اقوام گوناگون مبعوث شدند و همه اوصیاء و جانشینان پس از خود را که از سوی خداوند برگزیده شده بودند به مردم معرفی کردند و آنها را سفارش به تبعیت از آن اوصیاء کردند تا مردم از راه حق انبیاء و تعالیم آسمانی ایشان منحرف نشوند و دزدان عقیده و شیاطین جنی و انسی ایمان آنان را نربایند.

تا آنکه نوبت به آخرین پیامبر الهی رسید و ایشان -که خداوند در حقشان فرمود ای محمّد اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم- نیز دین الهی و تعالیم آسمانی را در جامعه ای که به شدت از تعالیم توحیدی حضرت ابراهیم علیه السلام منحرف گشته و مشرک شده بودند به مردم تعلیم فرمودند و با مشقت های بسیار و تحمل آزارهای فراوان قومشان رسالت خویش را ابلاغ فرمودند و همواره  از همان آغاز ابلاغ رسالت خویش تا آخرین لحظات عمر گهربارشان در مکان ها و زمان ها و موقعیت های گوناگون جانشینان و اوصیای پس از خود را که برگزیده خداوند متعال بودند به مردم معرفی کردند و بالاخص در غدیر خم به صورت رسمی حضرت علی علیه السلام را به عنوان جانشین پس از خود به مردم معرفی نمودند و از آنان بر اطاعت از او پیمان گرفتند تا مردم پس از ایشان از صراط مستقیم منحرف نشوند و سعادت ابدی را از دست ندهند.

ائمه معصومین علیهم السلام خلیفه الله و چراغ هدایت و راهنمای همه انسان ها به صراط مستقیم و نجات دهنده بشر از گمراهی و شقاوت و رساننده آنان به سعادت هستند. بقای دین الهی و حفظ تعالیم پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و در نتیجه رسیدن مردمان به سعادت ابدی به وجود مقدس ائمه معصومین علیهم السلام وابسته است.

با این شناخت از ائمه معصومین علیهم السلام در می یابیم که حوادثی که بر آنان رخ داد و غصب مقام خدادای ایشان و ظلم و ستم هایی که بر ایشان روا شد موجب تحریف دین و به گمراهی کشانده شدن بسیاری از مردمان از صراط مستقیم گشت. در نتیجه آن وقایع تنها مربوط به زمان گذشته نیست و ما خود در عصر حاضر می توانیم نتایج شوم آن را ببینیم: انحرافات عقیدتی و شرک به اشکال گوناگون و انحرافات اخلاقی و بی عدالتی ها و ظلم و ستم ها و …

ازسوی دیگر فطرت انسان با توحید و با معرفت به اهل بیت علیهم السّلام سرشته شده است و همه افراد بشر اگر فطرت خود را از غبار گناه و زشتی پاک نگاه داشته باشند معرفت به حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السّلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن مجتبی و حضرت سیدالشهداء علیهما السّلام و نُه فرزند معصوم ایشان بالاخص حضرت مهدی قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف را در عمق دل و جان خود می یابند.

با وجود معرفت به جایگاه ائمه معصومین علیهم السلام و با وجود محبت به آن حضرات معصومین چگونه می توان نسبت به آنان و رخدادهایی که برای ایشان اتفاق افتاده است بی تفاوت بود. وقایع رخ داده بر اهل بیت علیهم السلام تنها وقایعی تاریخی نیست که بر مردمانی عادی رخ داده باشد. این وقایع جانسوز و جانگداز بر بهترین آفریده های خداوند روی داده است و اثر آنها بر زندگی و سرنوشت و عاقبت همه انسان ها تا به امروز دیده می شود که همان غیبت حجت و ولی خدا و امام مردمان است که هدایتگر آنها و مهربان و دلسوز به آنان می باشد.

ما در این سایت (www.maseeh.ir) به اَشکال مختلف کوشیده ایم تا نشان دهیم که چگونه دین خداوند، پس از انبیائی چون موسی و عیسی و …علیهم السلام در دستان غاصبان و ظالمان محبوس بوده است. بله! آنگونه که در نهج البلاغه آمده است دین خداوند قربانی اسارت بوده است. واژه “اسیر” دقیقاً کلمه ای است که امیر المؤمنین حضرت علی علیه السلام برای اشاره به دین خدا و کاری که غاصبان با آن کردند به کار برده اند.

آن حضرت در قسمتی از نامه خود به مالک اشتر فرمودند:

«…فان هذا الدین قد کان اسیرا فی ایدی الاشرار یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا.»

…همانا این دین در دست اشرار اسیر گشته بود و با نام دین به هواپرستی پرداخته و در طلب دنیا بودند. 2

در طول تاریخ، با اعتنا نکردن به فرامین الهی و تغییر آنها و نیز با تلاش برای محبوس کردن دین آسمانی الله در مرزهای فلسفی مشرکان و الهی نامیدن آن و محدود کردن آن به افق های خیالی از همه انواع صوفی گری جدید و قدیمی و عرفان و … دین الهی محبوس شده است و در نتیجه سعادت ابدی انسان در چنگال های وحشی تحریفات اسیر گشته است!

برای آنهایی که واقعاً الله و خواست های او را بیش از هر چیز دیگری دوست داشته اند ، بیش از پول و قدرت و حتی بیشتر از فرزندان و عزیزانشان، مشاهده اسارت دین خدا سخت بوده است. از طرف دیگر برای آن سیاه دلانی که خود را  از دیدن و درک حقیقت نابینا کرده اند و مانع خود از یافتن حب شان برای خدا شده اند، زندگی شان روزمرگی های دنیایی و حیوانی است اما در هنگام ترک این دنیا آنها سرانجام با آنچه از آن می گریختند روبرو می شوند…

اما برای کسانی که خداوند را واقعاً بیش از هر چیز دوست می دارند، مثل امام حسین علیه السلام، این زندگی سرشار از دلشکستگی ها بوده است. سخت ترین چیز برای چنین افرادی – اینچنین دوست داشتنی و بخشنده – همیشه دیدن اسارت دین خداوند و در نتیجه مشاهده افراد در راه شان به  سوی هلاکت بوده است. البته امام حسین علیه السلام از سوی خداوند به عنوان امام برگزیده شده بودند بنابراین به فرمان او واکنش نشان دادند و با خونشان بر قلب همه کسانی که اهمیت می دهند تا ابد این هشدار سرخ را که دین خداوند در اسارت است نوشتند.

اما ما که در عصر غیبت امام معصوم زندگی می کنیم، نظاره گر پیامدهای شوم اسارت حقیقت هستیم و هر از چندگاهی می کوشیم تا شاید توفیق یابیم فردی را از خواب غفلت بیدار کنیم؛ البته این خود در صورتی ست که خودمان به خواب نرفته باشیم! ما با تمام وجود برای عشق مان- حقیقت- که اسیر شده است می گرییم، و برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام- پادشاه حقیقت- دعا می کنیم تا زمانی که سرانجام دین خداوند پس از چنین اسارت طولانی ای آزاد شود.

ب) برخی می گویند چرا باید بر وقایع عاشورا گریست؟ چرا خوشحال نباشیم از اینکه امام حسین علیه السلام به چنین جایگاه رفیعی نزد خداوند رسیدند؟

این حقیقتی غیر قابل انکار است که دیدن و شندین مصائب دیگر انسان ها همواره دل انسان های پاک فطرت را به درد می آورد و آنها را اندوهگین می سازد.

از سویی انسان زمانی که عزیزی را از دست می دهد در فقدان او متأثر و غمگین می شود. هرچه محبت و علاقه و اُنس با آن فرد برای او بیشتر بوده باشد غم او هم از فراق او افزون تر می شود و در نتیجه گریستن و عزاداری اش شدت بیشتری می یابد. اگر آن عزیز از دست رفته فرد مؤمنی بوده باشد که در درگاه خداوند عزیز و نزد مردمان شریف و دارای فضایلی اخلاقی بوده باشد اندوه از دست دادن او دوچندان می شود. حال اگر آن عزیز ازدست رفته به صورتی دردناک و دلخراش و همراه با مصائبی جانسوز  به شکلی مظلومانه کشته شده باشد و به همراه او فرزندان و عزیزترین نزدیکانش هم در پیش چشمان او مظلومانه کشته شده باشند و زنان و فرزندانش پس از او به اسارت ظالمان در آمده باشند شدت حزن بر او به همان نسبت شدیدتر و شدیدتر و شدیدتر و شدیدتر می شود تا جایی که ممکن است در اثر شدت مصیبت و عدم تحمل سنگینی آن قلب که مرکز احساسات و عواطف است بایستد و فرد مصیبت دیده جان ببازد.

اگر آن مؤمن در راه خدا شهید شده باشد و به این طریق شهادتش موجب رسیدن او به درجات معنوی بالا و ورود به بهشت خداوندی و وصول به سعادت ابدی شده باشد، اگرچه انسان می داند که او اینک نزد خداوند متنعم است بازهم در غم فقدان او و برای رنج و سختی هایی که او متحمل شده و ظلمی که به او روا شده است می سوزد و می گرید.  در واقع خوشحالی ناشی از نائل شدن به سعادت ابدی عزیز از دست رفته اش و داغ از دست دادن او و اندوه از رنج ها و سختی هایی که آن عزیز از دست رفته متحمل گشته است دو موضوع کاملاً مجزای از هم هستند. اما برخی افراد متأسفانه یا در اثر جهل تمایز این دو را از هم تشخیص نمی دهند یا به عمد آن دو را با هم خلط می کنند تا به مقاصد شیطانی خود برسند و گریستن و عزاداری برای سید الشهداء علیه السلام را زیر سؤال می برند.

حال آنکه از وجود مقدس آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام روایت شده است که فرمودند:

« انا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمن الا بکی . »

من کشته اشک هستم؛ هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر آنکه می گرید. 3

مصائب کربلا به قدری تکان دهنده و جانسوز است که شندین آنها همه دلها را به درد می آورد. سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سیره اهل بیت علیهم السلام اهتمام به برگزاری مجالس عزاداری و گریه بر امام حسین علیه السلام بوده است. قدمت این سنت به قدمت تاریخ خلقت است تا آنجا که همه انبیاء علیهم السلام حتی پیش از تولد امام حسین علیه السلام با گریه بر ایشان و لعن قاتلانشان رفعت مقام خویش را در درگاه الهی سبب شده اند و پیروان خود را نیز به این مهم امر نموده اند. 4

باید در نظر داشت که حوادث تلخ و تکان دهنده عاشورا و آن مصائب عظیم بر برترین و عزیزترین مخلوق خداوند و بر حجت و خلیفه خداوند که هدایتگر انسان ها به سوی نور و سعادت است رخ داده است.

این مصائب برای کسی رخ داده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حقشان فرمودند:

«حسین منی و انا من حسین… »

“حسین از من است و من از حسینم.” 5

“او ریحانه من و نور دو چشم من است.” 6

“او سرپرست ایمانیان، دادرس دادخواهان، پناه پناهندگان، بزرگ جوانان بهشت و وسیله رهایی امّت است. فرمانش فرمان من و فرمانبری از او فرمان بری از من است و عصیان گر او از من نیست.” 7

 روایت شده است امام سجاد علیه السلام در تمام عمر شریف خود پس از واقعه عاشورا بر مصائب عاشورا گریستند. به ایشان عرضه داشتند آیا زمان آن نرسیده است که اندوه شما پایان پذیرد؟ حضرت فرمودند:  وای بر تو، یعقوب پیامبر علی نبینا و آله و علیه السلام دوازده پسر داشت. خداوند یکی از آنها را از نظر او پنهان نمود. پس چشم هایش از شدت گریه سفید گردید و از اندوه پشتش خمیده شد؛ با این که پسرش زنده بود؛ در حالی که من به چشم خود پدر و برادر و عمویم و هفده نفر از بستگانم علیهم السلام را بر گرد خویش کشته دیدم. پس چگونه حزنم پایان داشته باشد؟! 8

چگونه عزادار سید الشهداء علیه السلام نباشیم در حالی که امام زمان علیه السلام همچنان بر ایشان عزادارند و هر صبح و شام بر ایشان می گریند؟!

یا جداه اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و دور ماندم از یاری تو و نبودم تا با دشمنان تو جنگ کنم و با بدخواهان تو پیکار نمایم، هم اکنون هر صبح و شام بر شما اشک می ریزم و به جای اشک در مصیبت شما خون از دیده می بارم و آه حسرت از دل پر درد بر این ماجرا می کشم. 9

……………………………………….

پاورقی:

1- قرآن کریم؛ سوره ذاریات(51) آیه 56

2- نهج البلاغه ، نامه 53

3- کامل الزیارات ص 108 ح 6

4- بحار الانوار ج 44 باب 30؛ کامل الزیارات ص 67 باب 21

5- سند شیعه: کامل الزیارات ص 52  و … ؛ اسناد سنی: سنن ترمذی، مناقب الحسن و الحسین 12 ، 345؛ مسند حنبل 35، 440 و…

6- بحارالانوار ج 43 ص 270

7- موسوعة الامام الحسین علیه السلام ص 101

8-  برگرفته از بحار الانوار ج 46 ص 108 ح 1؛ مناقب آل ابی طالب علیه السلام ج 4 ص  165

9- فرارزهایی از زیارت ناحیه مقدسه، بحار الانوار 98، ص 320)