پنج‌شنبه, می 16, 2024
بر مرکب زمان

غدیر از خلقت تا ابدیت (قسمت اول)

خداوند انسان را پدیده ای باقی و روحانی خلق کرده است و نه فقط موجودی زمینی که تنها هدفش ابداع روشهای جدید و پیشرفته برای بهتر خوردن، خوابیدن، لذت بردن و … باشد. اگر چه تمام جنبه های احتیاجات جسم انسان باید در نظر گرفته شود و معقولا خواسته هایش فراهم گردد، لیکن هدف بشر هوشمند می بایست حرکت به سوی ابدیت باشد و نه فقط حرکت به سوی مرگ.

شیعه اعتقاد دارد که غدیر، قلب بشریت است. اما چرا غدیر تا این حد اهمیت دارد؟

 در طول تاریخ، سنت آسمانی تمامی پیامبران الهی آن بوده است که قبل از وداعشان از این دنیا، وصی و جانشین شان را که برگزیده خداوند بود به مردم معرفی می کردند. این سنت با حضرت آدم علیه السلام  آغاز گردید؛ به فرمان خداوند حضرت آدم فرزندش شیث (هبة الله) را به عنوان جانشین خویش معرفی کرد.(1) این سنت الهی در میان تمامی انبیاء علیهم السلام جاری بود. نه تنها اسناد شیعی بلکه اسناد سنی(2) نیز مقر به آن می باشند. در اینجا نمونه حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را نقل می کنیم :

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند من سيد پيغمبرانم و وصيم سيد اوصياء و اوصيايم، سادات وصيانند. آدم از خدا خواست كه وصى صالحی به او دهد. خدا به او وحى كرد كه من انبیاء را به نبوت گرامى داشتم و خلق خود را برگزيدم و بهترين آنها را وصى قرار دادم.

سپس خداى عز و جل به آدم وحى كرد كه به شيث وصيت كند كه هبة اللَّه بن آدم است … نوح به سام وصيت كرد … ابراهيم به پسرش اسماعيل و اسماعيل به اسحاق و اسحاق به يعقوب و يعقوب به يوسف … و موسى بن عمران به يوشع بن نون و یوشع بن نون به داوود و داوود به سليمان و سلیمان به آصف بن برخيا و …  عیسی به شمعون بن الصفا … و من [حضرت محمّد صلی الله علیه و آله] به تو مي دهم اى على و تو به وصى خود و او به اوصياء تو از فرزندانت يكى پس از ديگرى تا برسد به بهترين اهل زمين پس از تو. امت به تو كافر شوند و در باره تو سخت اختلاف كنند. آنكه بر تو برجا ماند چون پاينده با من است و دوری کننده از تو در آتش است و آتش اقامتگاه كافرانست‏. (3)

در اینجا به عنوان نمونه به اعلان وصایت حضرت داوود علیه السلام به فرزندش حضرت سلیمان علیه السلام در تورات اشاره می کنیم:

و چون ایام وفات داوود نزدیک شد، پسر خود سلیمان را وصیت فرموده، گفت:  من به راه تمامی اهل زمین می‌روم.  پس تو قوی و دلیر باش.  وصایای یهوه، خدای خود را نگاه داشته، به طریق های وی سلوک نما، و فرایض و اوامر و احکام و شهادات وی را به نوعی که درتورات موسی مکتوب است، محافظت نما تا درهر کاری که کنی و به هر جایی که توجه نمایی، برخوردار باشی. (4)

 در قرآن می خوانیم که موسی علیه السلام  از خداوند درخواست کرد تا برادرش هارون وزیر او گردد:

قال رب‏ِ اشرح لى صدرِى * و يسر لى أمرى و احللْ عقدة من لسانى * يفقهوا قولىو اجعل لی وزیرا من اهلی هارون اخی*اشدد به أزرى و أشركه فى أمرى

[موسی علیه السلام خطاب به پروردگار] گفت: ای پروردگار من به من شرح صدر عطا فرما و امرم را آسان گردان و گره از زبانم بگشای که گفتارم را بفهمند و از اهل من برادرم هارون را وزیر من بگمار. پشتم را به او محکم گردان و او را در امر رسالتم شریک گردان . (5)

در کتاب “عهدین”Bible  -که مسیحیان پارسی زبان نام این کتاب را “کتاب مقدس” نیز ترجمه کرده اند- در فصل سوم سفر خروج آمده است که خداوند به حضرت موسی علیه السلام امر می کند تا نزد فرعون رفته و با متذکر ساختن او به خداوند یکتا از او بخواهد تا بنی اسرائیل را از اسارت رها سازد . پس از آن در فصل چهارم در عبارت دهم حضرت موسی علیه السلام به خداوند می گوید که زبانش فصیح نیست؛ و در عبارت چهاردهم از همان فصل خداوند به حضرت موسی علیه السلام بشارت می دهد که برادرش هارون علیه السلام را به یاری او خواهد فرستاد سپس در عبارت پانزدهم می فرماید:

…و من با زبان تو و با زبان او خواهم بود، و آنچه باید بکنید شما راخواهم آموخت . (6)

و خداوند به وعده خود عمل می کند و در فصل هفتم سفر خروج عبارت اول بشارت نبوت هارون علیه السلام را به موسی علیه السلام می دهد (7) و هارون را به کمک موسی علیه السلام می فرستد:

و خداوند به هارون گفت: به سوی صحرا به استقبال موسی برو. پس روانه شد و او را در جبل الله ملاقات کرده، او را بوسید.(8)

سپس حضرت موسی علیه السلام هر آنچه را که خداوند به او آموخته بود من جمله معجزات تبدیل عصا به اژدها و ید بیضا و …(که در عبارات اول فصل چهارم سفر خروج به آنها اشاره شده است) را به فرمان خداوند به برادرش هارون علیه السلام می آموزد:

و موسی از جمیع کلمات خداوند که او را فرستاده بود، و از همه آیاتی که به وی امر فرموده بود، هارون را خبر داد.(9)

آنگاه موسی و هارون علیهما السلام در برابر قوم قرار می گیرند و هارون علیه السلام آیات و معجزات را آشکار مینماید و در نتیجه مقام والایش شناخته می شود.  

و بدینوسیله حضرت موسی علیه السلام در دعوتی نسبتاً خصوصی به بزرگان قوم بنی اسرائیل با نشان دادن مقام حضرت هارون علیه السلام، رسما وزرات و وصایت حضرت هارون علیه السلام را ابلاغ می فرماید:

 پس موسی و هارون رفته، کل مشایخ بنی‌اسرائیل را جمع کردند.  و هارون همه سخنانی را که خداوند به موسی فرموده بود، باز‌گفت، و آیات و معجزات را به نظر قوم ظاهر ساخت. (10)

پس از آنکه بنی اسرائیل به همراه موسی و هارون علیهما السلام از اسارت فرعون و از مصر خارج شدند خداوند حضرت موسی علیه السلام را برای 30 شبانه روز به فراز کوه خواند سپس ده شبانه روز به آن اضافه نمود. 

شایان تذکر است حضرت موسی علیه السلام قبل از صعودش به کوه مجدداً مشایخ را امر به رجوع به حضرت هارون علیه السلام در غیاب خود نمود. (سفر خروج؛ فصل 24؛ عبارت 14)

در مدت آن چهل شبانه روز حضرت موسی علیه السلام به عبادت خداوند مشغول بود و خداوند اوامری را به ایشان ابلاغ نمود من جمله امر وزارت و وصایت حضرت هارون علیه السلام: 

[خداوند فرمود:] و هارون و پسرانش را نزد دروازه خیمه اجتماع آورده، ایشان را به آب غسل ده،  و آن رختها را گرفته، هارون را به پیراهن و ردای ایفود و ایفود وسینه بند آراسته کن و زنار ایفود را بر وی ببند. و عمامه را بر سرش بنه و تاج قدوسیت را بر عمامه بگذار ، و روغن مسح را گرفته، برسرش بریز و او را مسح کن  و پسرانش را نزدیک آورده، ایشان را به پیراهنها بپوشان.  و بر ایشان، یعنی هارون و پسرانش کمربندها ببند و عمامه ها را بر ایشان بگذار و کهانت برای ایشان فریضه ابدی خواهد بود. پس هارون و پسرانش راتخصیص نما. (11)

همانگونه که ملاحظه می شود حضرت هارون علیه السلام و پسران ایشان برگزیده خداوند بودند و در عبارت 32 باب 34 فصل خروج ذکر شده است که حضرت موسی علیه السلام این اوامر الهی را به مردم ابلاغ نمود:

و بعد از آن همه بنی‌اسرائیل نزدیک آمدند، و آنچه خداوند درکوه سینا بدو گفته بود، بدیشان امر فرمود.

به فرمان خداوند امانت “تابوت عهد”  نیز به هارون و پسرانش سپرده شد.

وقتی امام حسن علیه السلام به دنیا آمدند حضرت علی علیه السلام به حضرت فاطمه علیها سلام فرمودند که هرگز در نام گذاری فرزندشان بر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم پیشی نمی گیرند؛ حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرمودند که ایشان نیز در این کار بر خدا پیشی نمی گیرند. خداوند به جبرئیل فرمود که پسری برای حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا آمده است. جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و از طرف خداوند به پیامبر فرمود که منزلت علی نسبت به تو ای پیامبر به منزلت هارون است به موسی، پس پسر علی باید همنام پسر هارون باشد، که نام اولین پسر هارون شَبَر بود و خداوند نام حسن را که شبر به عربی می باشد برای اولین فرزند علی و فاطمه علیهما السلام برگزید. (12) شایان تذکر است که در معتبرترین سند از دیدگاه اهل تسنن یعنی در صحیح بخاری و دیگر کتب سنی حدیث “منزلت علی به محمّد علیهما السلام همان منزلت هارون به موسی علیهما السلام است” نقل شده است.(13)

علامه امینی در کتاب گرانقدر و شریف “الغدیر” (14) نقل می فرمایند که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نیز در روز غدیر به فرمان خداوند عمامه خود را که “سحاب” نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر امیر المونین بستند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت قرار دادند و فرمودند: “عمامه تاج عرب است”.

خود امیر المؤمنین علیه السلام نیز در این باره چنین فرموده اند:

پیامبر در روز غدیر خم عمامه ای بر سرم بستند و یک طرف آن را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین مرا با ملائکه ای که چنین عمامه ای به سر داشتند یاری نمودند. (15)

جالب توجه است که واقعه تاج گذاری هارون به دست موسی علیهما السلام نیز در همان روز 18 ذی الحجه یعنی روز غدیر رخ داد.

در حالیکه موسی علیه السلام  هنوز در قید حیات بود، هارون علیه السلام  از دنیا برفت که بر مبنای روایات اسلامی تمامی اوصیاء بر حق انبیاء علیهم السلام به شهادت رسیدند من جمله حضرت هارون علیه السلام(16). آنگاه به فرمان خداوند، موسی علیه السلام یوشع ابن نون را به عنوان جانشین خود معرفی نمود. یوشع ابن نون بنده پاک خدا بود که حضرت موسی علیه السلام را در بخشی از مسیر طور سینا همراهی نمود در حالیکه بنی اسرائیل به وسوسه سامری گرفتار پرستش گوساله طلایی شده بودند. همچنین در داستانی که قرآن در سوره کهف آیه 60 نقل می کند، یوشع همان مرد جوانی است که حضرت موسی علیه السلام را در جستجویش برای حضرت خضر همراهی می کند. یوشع و خضر علیهما السلام نامشان در قرآن ذکر نشده است بلکه با القاب فتی و عبد صالح به آنان اشاره شده است این نکته ی قرآنی قابل توجه است که نام اوصیای انبیا مستقیماً در ظاهر قرآن ذکر نشده است بلکه با صفات و القاب و … به آنان به روشنی اشاره شده است. مانند وصی موسی علیه السلام در سوره کهف آیه 60، وصی سلیمان علیه السلام در سوره نمل آیه 40 و … احادیث معصومین علیهم السلام که به فرمان خداوند مُبَیِّن قرآن می باشند (17) نیز این نکته ی قرآنی را تأیید و جزئیات نام و مشخصات اوصیا را بیان می کنند؛ ائمه معصومین نیز اینگونه می باشند، یعنی درحالیکه به ظاهر نامشان مستقیماً در قرآن نیامده است لیکن اشارات واضح فراوانی در آیات قرآن به آنان شده است و احادیث پیامبر و معصومین علیهم السلام به وضوح مشخصات ایشان را تبیین می کنند.

کتاب عهدین در مورد یوشع بن نون در عهد عتیق سفر اعداد فصل 27 می گوید:

 و موسي‌ به خداوند عرض‌ كرده‌، گفت‌:«ملتمس‌ اینکه‌ يهوه‌ خداي‌ ارواح‌ تمامي‌ بشر، كسي‌ را بر اين‌ جماعت‌ بگمارد  که‌ پيش‌ روي‌ ايشان‌ بيرون‌ رود، و پیش‌ روی ایشان داخل‌ شود، و ايشان‌ را بيرون‌ برد و ايشان‌ را درآورد، تا جماعت‌  خداوند  مثل‌ گوسفندان‌ بي‌شبان‌ نباشند.»  و  خداوند  به‌ موسي‌ گفت‌: «يوشع‌ بن ‌نون‌ را که مردي‌ صاحب‌ روح‌ است‌ گرفته‌، دست‌ خود را بر او بگذار.  و او را به‌ حضور العازار كاهن‌ و به‌ حضور تمامي‌ جماعت‌ برپا داشته‌، در نظر ايشان‌ به‌ وي‌ وصيت‌ نما.   و از عزت‌ خود بر او بگذار تا تمامي‌ جماعت‌ بني‌اسرائيل‌ او را اطاعت‌ نمايند. و او به‌ حضور العازار كاهن‌ بايستد تا از براي‌ او به‌ حكم‌ اوریم‌ به‌ حضور  خداوند  سؤال‌ نمايد، و به‌ فرمان‌ وي‌، او و تمامي‌ بني‌اسرائيل‌ با وي‌ و تمامي‌ جماعت‌ بيرون‌ روند، و به‌ فرمان‌ وي‌ داخل‌ شوند.»   پس‌ موسي‌ به‌ نوعي‌ كه‌  خداوند  او را امر فرموده‌ بود عمل‌ نموده‌، يوشع‌ را گرفت‌ و او را به‌ حضور العازار كاهن‌ و به‌ حضور تمامي‌ جماعت‌ برپا داشت‌.   و دستهاي‌ خود را بر او گذاشته‌، او را به‌ طوری که  خداوند  به‌ واسطه‌ موسي‌ گفته‌ بود، وصيت‌ نمود.(18)

همانگونه که می بینیم در مورد یوشع بن نون نیز پیامبر خدا حضرت موسی علیه السلام از خداوند درخواست کرد تا وصی او را برگزیند که رهبر بندگان خدا باشد تا پس از موسی علیه السلام مانند گوسفندان بدون شبان نباشند و خداوند به موسی وحی کرد تا مردم و کاهنان را گرد هم آورد و در برابر همگان دست خویش را بر یوشع نهد و او را به عنوان وصی خود معرفی کند و از مردمان بخواهد تا از یوشع را اطاعت کنند. یعنی اوصیا پیامبران برگزیده ی خداوند هستند و نه منتخب مردم، همانگونه که پیامبران خود نیز برگزیده ی خدا می باشند.

علاوه بر این در سفر یوشع، فصل 3 ، عبارات 7 و 8 چنین آمده است:

و  خداوند  يوشع‌ را گفت‌: «امروز به‌ بزرگ‌ ساختن‌ تو در نظر تمام‌ اسرائيل‌ شروع‌ مي‌كنم‌ تا بدانند كه  چنانکه با موسی بودم با تو نیز خواهم بود پس‌ تو كاهنان‌ را كه‌ تابوت‌ عهد را برمي‌دارند امر فرموده‌، بگو: چون‌ شما به‌ كنار آب‌ اردن‌ برسيد در اردن‌ بايستيد.» (19)

همانگونه که می بینیم خداوند با یوشع علیه السلام گفت: چنانکه با موسی بودم با تو نیز خواهم بود؛ یعنی همان طور که خداوند با انبیاء علیهم السلام می باشد با اوصیای برگزیده آنان نیز می باشد و خداوند همیشه این نکته را به وضوح برای مردم تبیین نموده است.

لیکن تاریخ گواهی می دهد که مردمان به فرمان خداوند و انبیاء علیهم السلام گردن ننهادند و از اوصیای ایشان پیروی نکردند. به عنوان نمونه در مورد حضرت هارون علیه السلام، مردم در غیبت حضرت موسی علیه السلام به وسوسه سامری به گوساله پرستی روی کردند:

و اتَّخذ قوم موسى‏ من بعده من حليّهم عجلا جسدا لهُ خوار

قوم موسى بعد او از زيورهاى خود گوساله‏اى ساختند، جسد بى‏جانى كه صداى گوساله داشت. (20)

ادامه دارد…