پنج‌شنبه, می 16, 2024
بر مرکب زمان

غدیر از خلقت تا ابدیت (قسمت دوم)

مردم از یوشع بن نون نیز پیروی نکردند؛ حتی یکی از همسران موسی علیه السلام علیه یوشع علیه السلام وصی برگزیده موسی علیه السلام ، قیام کرد. از حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است (21) که فرمودند که یوشع بن نون وصی موسی سی سال پس از حضرت موسی علیه السلام زندگانی کرد و همسر موسی علیه یوشع قیام کرد با این بهانه که خود را شایسته تر از یوشع می دانست؛ یوشع با او جنگید و همراهان وی را به قتل رساند لیکن پس از آنکه همسر موسی اسیر سپاه او شد با او با ملایمت رفتار شد. سپس حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ادامه دادند که عایشه دختر ابوبکر نیز به همراه هزاران مرد علیه حضرت علی علیه السلام قیام خواهد کرد و علی علیه السلام نیز همراهان وی را خواهد کشت لیکن پس از آنکه عایشه به اسارت سپاه حضرت علی علیه السلام درآید با او با ملایمت رفتار خواهد شد. و پیامبر ادامه دادند که این آیه” و قرن فى بيوتكن و لا تبرجن تبرجَ الجهلية الأولىَ‏ ” ” در خانه های خود بمانید و مانند خودنمایی جاهلیت پیشین خودنمائی نکنید” در مورد عایشه نازل شده است. یعنی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم به فرمان خداوند خروج عایشه در جنگ جمل علیه حضرت علی علیه السلام، وصی برگزیده خویش، را امری به تبعیت از جاهلیت همسر حضرت موسی علیه السلام معرفی نمودند.  اسناد سنی نیز نقل می کنند که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیشگویی کرده بودند که یکی از همسرانشان علیه حضرت علی علیه السلام قیام خواهد کرد و به عایشه اخطار داده بودند که آن شخص نباشد! (22) آری حضرت علی علیه السلام نیز سی سال پس از پیامبر به شهادت رسیدند و عایشه نیز همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیشگویی فرموده بودند علیه امیر المؤمنین علیه السلام در جنگ جمل قیام کرد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عایشه اخطار داده بودند که در مسیرش برای جنگ با امیر المومنین علیه السلام سگ های حوئب بر او پارس خواهند کرد و با اینکه در راه بصره سگ های حوئب گرد هودج او را گرفته و بر او پارس کردند و او فرمایشات پیامبر را بیاد آورد لیکن کرد آنچه که کرد…

امام باقر علیه السلام در مورد شباهت بیعت مردمان با هارون و حضرت علی علیهما السلام  چنین فرمودند:

…بارى تعداد کسانی که با رسول خدا از اهالی مدینه و اطراف و بادیه نشینان به حج رفتند هفتاد هزار نفر یا بیشتر بود مانند تعداد اصحاب حضرت موسی که هفتاد هزار نفر بودند که حضرت موسى از آنان براى هارون بيعت گرفت و عهدشكنى كردند و در آخر از گاو و سامرى تبعيّت نمودند؛ و اینچنین حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از مردمان به تعداد اصحاب حضرت موسی برای حضرت علی علیه السلام جهت خلافت بیعت گرفتندو آنان بیعت را شکستند و سنت به سنت و مثل به مثل از گوساله و سامری تبعیت کردند (23)

این بیعت شکنی مردم و تبعیت نکردن از اوصیا زمینه ساز تحریفات تورات (کلام خدا از زبان موسی) گشته است.

در نتیجه امروز در عهد عتیق می یابیم که خداوند قادر مطلق همچون انسانی ضعیف به تصویر کشیده شده است؛ داستانهایی چون کشتی گرفتن خداوند با حضرت یعقوب و شکست خوردن پروردگار(24) و مانند آن، از این حقیقت نشأت می گیرند که مردمان جانشینان پیامبران را -که برگزیده خدا و دارای علم الهی بودند- ترک و طرد کردند و به جای آن سخنان محدود و ناقص انسانها را جایگزین کلام لایتناهی و کامل پروردگار کردند. برای اطلاعات بیشتر به “ارزیابی محتوایی عهد عتیق” از سلسله مقالات پژوهشی پیرامون مسیحیت نوشته استاد دکتر فریدونی رجوع شود. شایان تذکر است که عبارات معدودی از کتاب عهدین که در این نوشتارها نقل می شوند صرفاً بارقه هایی از نور کلام خداوند در میان تاریکده ی تحریفات کتاب عهدین میباشند.

آهچه زود فراموش کردند سفارشات حضرت موسی علیه السلام را!!!     

حضرت زکریا علیه السلام نیز از خداوند درخواست کرد تا برایش ولی و جانشینی شایسته بگمارد. پس از مناجات زکریا ، همسرش که نازا بود معجزه آسا فرزندی به دنیا آورد و به فرمان خداوند یحیی نامیدش:

فهب لی من لدنک ولیا * یرثنی و یرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا

… خداوندا از جانب خود مرا ولی عطا کن که وارث من و وارث همه آل یعقوب باشد و پروردگارا او را وارثی مورد رضا ی خود قرار ده. (25)

مجدداً می بینیم که سنت همه ی انبیاء علیهم السلام این بوده است که خداوند از اولیاء خود جانشینان آنان را برگزیند، جانشینانی لایق و شایسته که مورد رضا ی پروردگار می باشند؛ آنان که همچون پیامبران لیاقت هدایت مردم را داشته باشند.

اما تاریخ نشان می دهد که هم حضرت زکریا و هم حضرت یحیی علیهما السلام را به طرز فجیعی به شهادت رساندند.

آهچه زود فراموش کردند سفارشات حضرت زکریا علیه السلام را!

همچنین در مجموعه ی عهدین انجیل یوحنا فصل دهم عبارات یازدهم و چهاردهم آمده است که حضرت عیسی علیه السلام خود را چوپانی نیکو معرفی فرمودند و سپس در فصل بیست و یکم عبارت 15 الی 17 آن حضرت در برابر باقی حواریون از شمعون می خواهند که چوپان گوسفندان، رهبر و حامی امت او، باشد.

و همچنین در عهد جدید آمده است:

پس وقتی اندریاس، شمعون را نزد عیسی برد، عیسی به شمعون نگاه کرد و گفت: توئی شمعون پسر یونا، ولی بعد از این “صیفا”  Cephas [یا پطرس به معنی صخره] نامیده می شوی.(26)

 و [عیسی علیه السلام فرمود:] به تو می گویم که تو “پطرس” هستی و من بر این “صخره” کلیسای خود  را بنا می کنم و نیروهای مرگ هرگز بر آن چیره نخواهد شد و کلیدهای پادشاهی آسمانی را به تو میدهم،  آنچه را که تو در زمین منع کنی در آسمان ممنوع خواهد شد و هر چه را که بر زمین جائز بدانی در آسمان جائز دانسته خواهد شد. (27)

همانطور که می بینیم، خداوند به عیسی بن مریم علیهما السلام وحی کرد تا شمعون را به عنوان وصی خود و رهبر امتش برگزیند. همچنین مشاهده می کنیم حضرت عیسی علیه السلام لقب “صیفا” را برای شمعون برگزید؛ “صیفا” واژه ای عبری می باشد که در عربی “صفا” تلفظ می شود و به معنای “صخره” می باشد که به “پترس” در یونانی ترجمه شده است و در انگلیسی “پیتر”  Peter تلفظ می شود. شمعون می بایست محکم و استوار، مانند یک “صخره” مسئولیت سنگینی را به عنوان وصی، بر پا دارنده  و مفسّر سنت عیسی علیه السلام، بر دوش می کشید.

لیکن تاریخ گواهی می دهد که شخصی به نام پولس، منصب پطرس را غصب کرد. پولس یک یهودی بود که خود اعتراف به کشتن مسیحیان و توطئه علیه آنان کرده بود.

در مجموعه عهدین، عهد جدید، کتاب اعمال رسولان فصل 22 جمله 3 و 4 از پولس نقل شده است :

من یکنفر یهودی از اهالی طرسوس قیلیقیه هستم ولی در این شهر در خدمت غمالائیل پرورش یافتم و دقایق شریعت آبا و اجدادی خود را آموختم و همینطور که شما امروز نسبت به خدا غیور و متعصب هستید منهم بودم. و تا حد مجازات مرگ پیروان این طریقه [پیروان عیسی] را آزار  میرسانیدم و آنان را ، چه مرد و چه زن به زندان می انداختم. (28)

پولس هرگز عیسی علیه السلام را ملاقات نکرده بود، اما ناگهان ادعا کرد در مکاشفه ای عیسی علیه السلام را دیده و بر مبنای این مکاشفه ی ساختگی بود که علیه پطرس که وصی بر حق عیسی علیه السلام بود، برخاست. (29) پولس شخصیت بسیار گیرایی داشت و تثلیث ، حذف شریعت و انحرافات اعتقادی دیگر که بر مبنای فرهنگهای بت پرستی رومی و یونانی و مغایر با تعالیم عیسی مسیح علیه السلام بودند را رواج داد. پطرس علیه پولس برخاست لیکن پولس که بخاطر فعالیت های فراوان و شخصیت جذابش شهرت بسیار یافته بود، پطرس را منافق خواند و اکثر مردمان جاهل و ظاهربین بر خلاف امر خدا و عیسی مسیح علیه السلام پطرس را ترک و طرد نمودند.

تاریخ نشان می دهد که صدها انجیل متفاوت به دست نویسندگان مختلف نگاشته شد و کلیسا پس از قرنها از میان همه اناجیل فقط ۴ انجیل را به رسمیت شناخت؛ ۴ انجیلی که تحت تأثیر تعلیمات پولس نوشته شده بودند. امروز در مجموعه عهد جدید، ۴ انجیل موجود است، در حالیکه هیچ یک از این اناجیل منسوب به حضرت عیسی علیه السلام یا پطرس وصی ایشان نمی باشد!!!

البته مطلوب آن بود که انجیلی در زمان عیسی علیه السلام نگاشته شود، لیکن چنین سندی موجود نمی باشد و در غیر این صورت مطلوب آن بود که انجیلی به قلم پطرس، وصی مسیح، نگاشته شود لیکن چنین سندی نیز موجود نمی باشد.

 تأثیرگذاری پولس و امثال او و طرد شدگی پطرس توسط مردم باعث تحریفات فراوانی در کلام خدا گردید تا آنجایی که مسیح علیه السلام را خدا و پسر خدا نامیدند. برای اطلاعات بیشتر به “اناجیل و تناقضات” از سلسله نوشتارهای پژوهشی پیرامون مسیحیت نوشته استاد دکتر فریدونی مراجعه شود. تمام این ماجراها، از آنجا نشات می گیرند که جانشین پیامبر خدا – او که برگزیده خدا بود- اطاعت نشد.

شایان تذکر است که متاسفانه مسیحیت دنیای امروز، حتی آنان که مدعی محبت پطرس هستند، عملا همان مسیحیت شرک آلود پولسی ست.

 پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله دربارۀ موضوع وصایت شمعون صفا چنین فرمودند : … هنگامیکه خدا اراده فرمود عیسی را بالا بَرَد به عیسی وحی کرد تا نور ، حکمت و علم کتابش را نزد شمعون صفا خلیفه اش بر مؤمنان به امانت گذارد و عیسی نیز چنین کرد. شمعون تا زمانیکه زنده بود امر خداوند را بر پا داشت؛ مردم بنی اسرائیل را به تعالیم عیسی [علیه السلام] هدایت می کرد و در مقابل کافران،  ایستادگی می کردهر کس به شمعون و آنچه که به او عطا شده بود، ایمان آورد مؤمن بودو هر کس او را انکار کرد و اطاعتش را نکرد، کافر بود…  (30)                 

رسول خدا فرمودند:… ای مردمان همانا علی بعد از من دروازه هدایت و دعوت کننده به سوی پروردگارم است  . همانا علی صدیق این امت و فاروق آن و … است و  همانا او هارون آن و آصف آن و شمعون آن است…(31)

 امیر المؤمنین علی علیه السّلام در پاسخ کسی که درباره جانشینان و دشمنان پیامبران گذشته و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله پرسیده بود پاسخ فرمودند :

 به خدا سوگند عهدی از رسول خدا صلی الله علیه و آله با من است درباره آنچه که آنان می شوند و آنچه که انجام می دهند، چگونه می تواند امور امت او [پیامبر] از من پنهان بماند حال آنکه جایگاه من به او همچون جایگاه هارون است به موسی و شمعون است به عیسی. آیا نمی دانی که به راستی وصی عیسی شمعون بن حمون صفا پسر دایی* اش بود؟ امت عیسی درباره او اختلاف کردند و به 4 فرقه تقسیم شدند و آن 4 فرقه به 72 فرقه تقسیم شدند که همه آنها مستوجب هلاکت شدند مگر یک فرقه و مشابه همین برای امت موسی بود . آنها 71 فرقه شدند که همه به هلاکت افتادند مگر یک فرقه .

حقیقتا محمد صلی الله علیه و آله عهد را به من واگذار نمود، و فرمود بدرستیکه امت او به 73 فرقه تقسیم می شوند. 13 فرقه از آنها،ادعای محبت و مودت ما [اهل بیت] را دارند، همه به جز یک فرقه هلاک خواهند شد ، و براستی من بر بیّنه ای از پروردگارم هستم و همانا من عالم هستم به آنچه امت خواهد شد… (32) 

 احادیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده است (33) در باره محلی وحشتناک و غیر قابل توصیف در جهنّم به نام فلق واقع در سقر که دیگر ساکنان جهنم از شر آنجا پناه می جویند! معصومین علیهم السلام فرمودند: در آن محل خوفناک، قابیل فرزند آدم کسی که برادرش را کشت ، نمرود که ابراهیم علیه السّلام را درون آتش انداخت، فرعون زمان حضرت موسی علیه السّلام، سامری که نیرنگ گوساله زرین از او بود، آنکسی که یهودیان را یهودی کرد(از دین موسی علیه السلام منحرف کرد) و پولس آنکه نصاری را نصرانی کرد (از تعالیم حضرت عیسی علیه السّلام منحرف کرد) ، ابوبکر، عمر و عثمان، معاویه، ذوالثدیه رهبر خوارج ( که علیه حضرت علی علیه السلام جنگید) و ابن ملجم (قاتل حضرت علی علیه السلام) جاودانه در سقر معذّب به عذابی خوفناک می باشند.

آهچه زود فراموش کردند سفارشات حضرت عیسی مسیح علیه السلام را!