پنج‌شنبه, می 16, 2024
کتب و مقالات متفرقه

نقد وحدت وجود – توحید از منظر عرفان و تصوف در مقایسه با توحید اهل بیت علیهم السلام (قسمت اول)

مقاله زیر از سایت پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف گرفته شده است.

نقد وحدت وجود – توحید از منظر عرفان و تصوف در مقایسه با توحید اهل بیت

علیهم السلام

رئوس مطالب<ol style=”text-align: justify;”>

توحید اصل رکین ادیان الهی

توحید از منظر اهل بیت علیهم السلام

تعریف وحدت وجود و نمونه های آن در کلام عرفا

عقیده وحدت وجود و موجود در عقاید و افکار ملل قبل از اسلام

ریشه های وحدت وجود در فلسفه نو افلاطونیان

سخنی با عرفا و متصوفه

درآمد

مؤلف محترم در این مقاله پس از بیان اهمیت توحید و بنیادی بودن آن، اثبات کرده است که ریشه همه ی هدایت ها توحید و ریشه تمامی گمراهی ها اشتباه در تبیین توحید است و توحیدی که توسط صوفیه ارائه شده است نه تنها بیانگر توحید و یگانگی حضرت حق نيست بلکهبا آن در ستیز است.

توحید اصل رکین ادیان الهی

توحید مهمترین اصل از اصول ادیان الهی است. اولین کلام و آموزه های پیامبران الهی در تبلیغ، معرفی و شناخت خداوند قادر خالق بی نقص است. سایر عقاید دینی با توجه به اصل توحید و معرفت نسبت به آن قابل تبیین است.

دعوت انسان ها به سوی خدای یگانه و پرستش او، بنیادی ترین اصل در رسالت پیامبران الهی و کلمه طیبه «لا اله الا الله» پایه همه ادیان الهی است. از این رو مبارزه با شرک و بت پرستی و دعوت به سوی عبودیت پروردگار سر لوحه رسالت پیامبران قرار داشته است. اولین دعوت پیامبر گرامی اسلام با جمله معروف «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» آغاز شد و اولین قدم رسالت ایشان، دعوت مردم به توحید بود. ادای تمامی اعمال عبادی از قبیل نماز، روزه، حج، زکات و حتی برنامه های اجتماعی و خانوادگی، بر محور توحید و تقرّب الی الله است.

در قرآن کریم بر موضوع توحید تأکید بسیار شده است. به عنوان مثال سوره توحید را می توان نام برد. علاوه بر آن آیات فراوان دیگری نیز بیانگر اهمیت توحید است از جمله:

– الله لا اله الا هو الحی القیوم

– وحده لا شریک له

– لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ء

همه احادیث نقل شده از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، و ائمه اطهار(علیهم السلام) بر اصل مهم توحید و عبودیت پروردگار دور می زند. شهادت و گواهی بر یگانگی خدای تعالی در شکل های مختلف در غالب اعمال اسلامی به چشم می خورد.

قرآن کریم می فرماید:

«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِى إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُون‏»[انبیاء/۲۵]

«ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه: «معبودى جز من نيست پس تنها مرا پرستش كنيد.»

«وَ مَن يَقُلْ مِنهُمْ إِنىّ‏ِ إِلَاهٌ مِّن دُونِهِ فَذَالِكَ نجَزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَالِكَ نجَزِى الظَّلِمِين‏»[انبیاء/۲۹]

«و هر كس از آنها بگويد: «به غیر از خدا من، معبودى ديگرم»، كيفر او را جهنم مى‏دهيم! و ستمگران را اين گونه كيفر خواهيم داد»

بنابراین کلیدی ترین و اساسی ترین اصل در جهت شناخت و کسب معرفت، اصل توحید است که برداشت غلط و ناصحیح نسبت به آن انسان را در وادی گمراهی و ضلالت می کشاند.

قریب به یک سوم از حجم قرآن کریم اختصاص به اصل توحید و خدا شناسی دارد و ظریف ترین مباحث توحیدی در کلام امامان معصوم(علیهم السلام) دیده می شود. به عنوان نمونه در کتاب گرانسنگ و شریف نهج البلاغه، حضرت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در آغاز بسیاری از خطبه ها، مباحث عمیق توحیدی را بیان می نمایند. تحقیقاً برای شناخت اصل توحید باید به قرآن کریم مراجعه نمود و تفسیر و شرح این کلام نورانی را در تعالیم و سخنان پیامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) جستجو کرد.

توحید از منظر اهل بیت علیهم السلام

در معارف انبیا، خداوند موجودی است که هستی را آفریده ولی از حیث وجود با او هیچ سنخیتی ندارد. از خلق جدا است و خلقش نیز از او جدا است.

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه مبارکه: [ ما یکون من نجوی ثلاثه الا هو رابعهم و لا خمسه الا هو سادسهم و لا ادنی من ذلک و لا اکثر الا هو معهم این ما کانوا — هیچ نجوایی میان سه تن نیست مگر این که او چهارمین آنها است. و میان پنج تن نیست مگر این که او ششمین آنها است. و نه کمتر از آن و نه بیشتر. مگر این که هر جا باشند او با آنها است. ] سوره مجادله آیه 7

فرمودند: [ هو واحد احدی الذات، بائن من خلقه و بذاک وصف نفسه — او یگانه و احدی الذات است، از خلقش جدا است و خود را با همین اوصاف توصیف کرده است. ] التوحید ص 131

اعتقاد به این که خداوند از خلقش جدا است اما نه جدایی مکانی بلکه جدایی ذات و سنخیت وجود، آنقدر اهمیت دارد که امیرالمؤمنین تمام توحید پروردگار را در آن می داند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرمایند:

[ دلیله آیاته. و وجوده اثباته. و معرفته توحیده. و توحیده تمییزه من خلقه. و حکم التمییز بینونه صفه لا بینونه عزله. انه رب خالق غیر مربوب مخلوق. کل ما تصور فهو بخلافه — دلیل خدا آیات او است. و وجود او اثبات او است. و معرفت او توحید او است. و توحید او جدایی او از خلقش است. و حکم جدایی او جدایی صفتی است نه جدایی عزلی. همانا او پروردگار آفریننده است و مربوب و مخلوق نیست. هر چیزی که بتوان تصورش کرد به خلاف خدا است. ]

و نیز در جای دیگر می‌فرماید:

[ از اشیا جدا است ولی نه به اختلاف مکان. ] التوحید ص 73

خداوند هیچ اتحادی با خلق خود ندارد. و به راستی که اگر خلق او هم سنخ با او باشد، در حقیقت او به خلقش تشبیه می‌شود. و اگر مخلوق، شبیه او باشد لازم می‌آید که خداوند خالق نباشد بلکه والد و مادر مخلوق مشابهش باشد. و در این جا خداوند خلق ننموده بلکه موجوداتی را از جنس خود زاییده است. واین در حالی است که خداوند نه می‌زاید و نه زاییده می‌شود. در سوره توحید نیز می‌خوانیم:

[ لم یلد و لم یولد – و لم یکن له کفوا احد —  (خدا) نه می‌زاید و نه زاییده می‌شود – و هیچ کس همتای او نیست. ] سوره توحید آیه 3 و 4

امیرالمؤمنین در نهج البلاغه جدایی خداوند از خلقش را این گونه بیان می‌نماید:

[ و البائن لا بتراخی مسافه . . بان من الاشیاء بالقهر لها و القدره علیها. و بانت الاشیاء منه بالخضوع له و الرجوع الیه — و جدا است نه این که میان او و موجودات مسافتی باشد . . جدایی از اشیا با غلبه و قدرت بر آنها است. و جدایی اشیا از او با خضوع در برابر او و برگشت همه به سوی او است. ] نهج البلاغه خطبه 152

و نیز می‌فرماید:

[ از خلق جدا شده است، پس هیچ چیز مثل او نیست. ] التوحید ص 31

و در جای دیگر نیز فرمودند:

[ مباین لجمیع ما احدث فی الصفات — با همه آن چه آفریده است در صفات مباین است. ] التوحید ص 69

و نیز فرمودند:

[ کائن لا عن حدث، موجود لا عن عدم، مع کل شیئ لا بمقارنه، و غیر کل شیئ لا بمزایله — خدا همواره بوده و از چیزی به وجود نیامده است. موجودی است ولی نه از عدم. با همه چیز هست نه این که همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه این که از آنان بیگانه باشد. ] نهج البلاغه خطبه 1

خداوند خود همیشه بوده و مخلوقات را به قدرت خویش از نیستی خلق نموده است. و آنها را از چیزی مانند ذات خود نیافریده تا هم جنس آنها باشد. بلکه آنها را به ذات خود آفریده است. امیر المؤمنین(علیه السلام) در این باره می‌فرمایند:

[ الحمد لله الواحد الاحد الصمد المتفرد الذی لا من شیئ خلق ما کان، قدرته بان لها من الاشیاء و بانت الاشیاء منه . . — سپاس برای خدای واحد احد صمد یگانه است که مخلوقات را از چیزی خلق ننموده است. به وسیله قدرتش از اشیا جدا شده و اشیا از او جدا شده‌اند . . ] التوحید ص 41

لازمه تنزیه خدا از هر وصفی، این است که هر چه در مخلوق گفته می‌شود به او نسبت ندهیم. بنابراین هر چه در مخلوق یافت می‌شود در خالق یافت نمی‌گردد. امام رضا(علیه السلام) در این باره می‌فرمایند:[ فکل ما فی الخلق لا یوجد فی خالقه، و کل ما یمکن فیه یمتنع من صانعه —  پس هر چه در خلق هست در خالق یافت نمی‌شود و هر چه در خلق ممکن باشد در صانع ممتنع و محال است.] التوحید ص 34

و نیز خداوند از حقیقت مخلوقات خود، جدا می‌باشد. یعنی حقیقت ذات خداوند مباین و مخالف با حقیقت ذات مخلوقاتش است. و الا خداوند، به دلیل هم سنخ بودن با مخلوقاتش محدود و متصف به صفات آنها می‌گشت. حال ممکن بود برای وی از هر صفتی مقداری بیشتر، ولی در حقیقت همان صفت مخلوق خواهد بود و محدودیتهای مخلوق. امام رضا(علیه السلام) می‌فرمایند:

[ مباینته ایاهم مفارقته انیتهم . . و کنهه تفریق بینه و بین خلقه — جدایی خدای تعالی از مخلوقاتش به جدایی او است از حقیقت آنها . . و ذات او جدا کننده بین او و خلقش است. ] التوحید ص 34

امیر المؤمنین(علیه السلام) هم فرمودند: [ فلااستعلا‌ءه باعده عن شیئ من خلقه، و لا قربه ساواهم فی المکان به —  مرتبه بلند او را از پدیده‌هایش دور نساخته و نزدیکی او با پدیده‌ها او را مساوی چیزی قرار نداده است. ] نهج البلاغه خطبه 49

و در روایاتی متفاوت بودن ذات خدا با مخلوقاتش به صورت تهی بودن او از خلقش و تهی بودن خلق از او بیان شده است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: [ ان الله تبارک و تعالی خلو من خلقه و خلقه خلو منه — همانا خداوند تهی از خلقش و خلقش تهی از او است. ] التوحید ص 105

و نیز عین همین عبارت از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است. در مناظره‌ای که عمران صابی، با امام رضا(علیه السلام) داشتند، آمده است که عمران گفت: [ اهو فی الخلق ام الخلق فیه ؟ قال الرضا(علیه السلام): { جل هو } یا عمران عن ذلک. لیس هو فی الخلق و لا الخلق فیه. تعالی عن ذلک — آیا او در خلق است یا خلق در او است؟ امام رضا(علیه السلام) فرمودند: ای عمران خدا از این حرفها برتر است. نه او در خلق و نه خلق در او است. خدا از آن برتر است. ] عیون الاخبار ج1 ص 347

و در جایی دیگر امام رضا(علیه السلام) جدا بودن ذات خدا از خلقش را این گونه بیان می‌فرمایند:

[ و انه شیئ بخلاف الاشیاء — و او چیزی است برخلاف اشیاء ] عیون الاخبار ج 1 ص 266

اگر مخلوقات از ذات خدا بوده و هم جنس خدا باشند، به همراه خداوند ازلی گشته و قدیم خواهند شد. و این در حالی است که خداوند بوده و هیچ کس همراه او نبوده است. امام جواد(علیه السلام) می‌فرمایند:

[ . . فمعاذ الله ان یکون معه شیئ غیره، بل کان الله و لا خلق . . — . . معاذ الله که با خدا چیز دیگری بوده است. بلکه خدا بود و خلقی نبود. . ] اصول کافی ج1ص 211

ونیز در جای دیگر فرمودند:

[ کان الله و لا خلق — خداوند بود و خلق نبود] التوحید ص 193

و نیز امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: [ و الحمد لله الکائن قبل ان یکون کرسی او عرش، او سمائ او ارض، او جان او انس — و سپاس برای خدایی است که همواره وجود داشت، پیش از آن که کرسی یا عرش، آسمان یا زمین ، جن یا انس پدید آیند. ] نهج البلاغه خطبه 182

ادامه دارد…